شماره ۱۴۲۸ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۹ خرداد
صفحه را ببند
داستان کلاه‌ آفتابی‌ها ادامه دارد

شهروند| چند هفته پیش در اینستاگرام پیامی به دکتر سیدناصر عمادی، پزشک داوطلب جمعیت هلال‌احمر داده شد و در آن از بیماری پوستی کودکان در یکی از روستاهای خراسان‌جنوبی صحبت شد. عکس‌ها دکتر عمادی را متقاعد کردند که بیماری جدی است و باید به این بچه‌ها کمک شود. برهمین اساس، به سراغ دبیرکل جمعیت هلال‌احمر رفت و درنهایت با همراهی نیروهای جمعیت راهی روستاهای ذکری و گل نی شهرستان درمیان شدند. تیم اعزامی به بررسی، درمان و آموزش بیش از ٦٠نفر از بیماران روستاهای ذکری و گل‌نی اقدام کردند و کلاه آفتابی، داروهای مورد نیاز از قبیل کرم‌های ضدآفتاب و مرطوب‌کننده و پمادهای مرتبط با بیماری به شکل رایگان در اختیارشان قرار گرفت. بعد از گذشت چند روز، پوست کودکان روستای ذکری شبیه به خیلی از همسالانشان شد و حتی دیگر بدون کلاه و زدن کرم ضدآفتاب از خانه بیرون نمی‌روند.
دکتر عمادی که 10سالی می‌شود داوطلب جمعیت هلال‌احمر است، در رابطه با داستان این کودکان می‌گوید: داستان ذکری در استان خراسان‌جنوبی این‌طور شروع شد که در اینستاگرام برای من پیامی آمد که بچه‌های روستای ذکری دچار ضایعات پوستی خیلی شدیدی شده‌اند که روزبه‌روز هم بدتر می‌شوند. بلافاصله سرچ کردم؛ در یکی، دو سایت دیدم که یک‌ماه قبل پیامی گذاشته‎اند که بچه‌های این روستا چنین مشکلی دارند اما خیلی جدی به آن اشاره نکرده بودند. به نظرم آمد که باید یک مشکل جدی وجود داشته باشد. با دبیرکل جمعیت هلال‌احمر تماس گرفتم و از ایشان خواهش کردم از مدیرعامل استان پیگیری کنند که این موضوع واقعیت دارد یا خیر؟ بعد از تأیید تصمیم بر این شد که من فردای همان روز به استان خراسان‌جنوبی بروم و با همکاری جمعیت هلال‌احمر به روستا برویم و مددجویان را ببینیم. قبل از رفتن از یکی از سازمان‌های مردم‌نهاد که برایم پیام فرستاده بودند، خواستم عکس این بچه‌ها را برای من بفرستند. عکس ٦ تا از بچه‌ها را برای من فرستادند و متوجه شدم که مشکل جدی است.
اما دیدن عکس‌ها در مورد بیماری بچه‌ها و دلیلش حدس‌هایی زده بود: قبل از رفتن به این فکر کردم که احتمالا در آن منطقه نور خورشید زیاد است، خشکسالی و بادهای شدیدی که گردوغبار زیادی دارد، به پوست بچه‎ها در این روستا آسیب می‌زند. این احتمال که شاید یک بیماری عفونی یا ژنتیکی باشد را هم برای خودمان داشتیم؛ اما چون تجربه‌‎ام در کشور زیاد بود و این موارد را در آفریقا هم دیده بودم، حدسم این بود که مشکل همان نور خورشید و بادهای پرگردوغبار است که حدسم هم درست بود و درنهایت توانستیم مشکل را با مقداری دارو، کرم ضدآفتاب و کلاه حل کنیم. با این حال، موفقیت اصلی ما این بود که توانستیم به مردم در این روستاها آموزش دهیم. از 8 صبح تا 8 شب آموزش داشتیم و با بچه‌ها ارتباط خوبی برقرار کردیم و درنهایت دیدیم این آموزش نتیجه خوبی داشته است.

 


تعداد بازدید :  245