مریم شکرانی روزنامهنگار اقتصادی
چیزی نزدیک به 85 شرکت ارز دولتی گرفتهاند که نخود و لوبیا وارد کنند. این تازه مربوط به فهرست اولی است که بانک مرکزی منتشر کرده و قرار است فهرستهای دیگری هم در کار باشد. جالب است بدانید که مقایسه میزان ارز پرداختشده در فهرست اول بانک مرکزی با سامانه نیما نشان میدهد که تنها حدود 10درصد دریافتکنندگان ارز مشخص شدهاند و اگر 90درصد مابقی دریافتکنندگان ارز فاش شوند، معلوم نیست چه تعداد شرکت، دلارهای زبانبسته نفت را با نصف قیمت بازار آزاد گرفتهاند تا با آن حبوبات وارد کنند؟ من واقعا نمیدانم کدام منطق اقتصادی مدیران ایرانی را قانع میکند که در این وضع ناکوک بازار ارز و برگشت تحریم، دلار گرانبها را بدهند و از آفریقا، ترکیه، امارات، چین و حتی هند نخود و لوبیا وارد کنند؟
خوب است بدانید براساس اعلام وزارت کشاورزی، میزان مصرف حبوبات در ایران سالانه حدود 800هزار تن است و رقمی حدود 750هزار تن تولید حبوبات در ایران انجام میشود و در واقع این فهرست عجیب و پرحاشیه فاش میکند که چگونه برای واردات بریز و بپاش میکنیم. نکته جالبتر اینکه براساس توصیههای کارشناسانه کشت حبوبات در ایران نهتنها نیاز به مصرف بالای آب ندارد بلکه به دلیل اصلاحاتی که در مواد آلی خاک انجام میدهد، برای کشاورزی و غنای خاک بسیار مفید است. از همینجاست که کشورهایی مانند هند و پاکستان و حتی آفریقا صادرکننده حبوبات میشود و ایران بیخود و بیجهت نامش در فهرست بزرگترین واردکنندگان حبوبات درجهان است، آنهم با چه پولی؟ پولی که برای آن کار نکرده و عرق نریختهایم. پولی که از چاههای نفتمان به دست میآید. ثروتی که باید صرف توسعه ایران شود و متعلق به تمام نسلهای ایرانزمین است اما ما با بیمسئولیتی تمام نهتنها این ثروت را با وارداتی امثال نخود و لوبیا به چوب حراج زدهایم که در این وضع دشوار و تنگنا هم کمی مراعات نکرده و با یارانه ارزی و از جیب مردم دلارهای گران را برای نخود و لوبیا هزینه میکنیم و... و این است حکایت مدیریت اقتصاد ایران که دهههاست کشور را لنگانلنگان اندر پیچوخم یک کوچه سرگردان کرده است.