ليلا مهداد| «ليدي» در كنار چرخخياطي مشكي قديمياي ايستاده و مقابلش شالهاي هنري زرد، سبز و قرمزي را ميبيند كه روي صندوقچهاي با سبكوسياق قديمي جاخوش كردهاند. كمي آنطرفتر «شقايق» كف ويترين ولو شده و كيف كوچك سرخابياي را به آغوش كشيده است و بالاي سر خود «شهرزاد» را با دامن پرچينش ميبيند كه بياعتنا به سايرين با ناز محو گلهاي دامنش است؛ دامني طعنهزده به دشت لاله. اما «غزل» به رختآويزي تكيه داده و در همان دَر ورودي به مشتريها لبخند ميزند. اينها آكتورهاي دنياي لباسهاي سنتياند. لباسهايي كه هركدام با نامي پا در دنياي مد لباسهاي سنتي گذاشتهاند و به همين نام شناخته شدهاند، البته «بتهجقه»، «امپراطوري»، «اسپانيايي» و ... هم جزو اين آكتورها هستند كه در ويترينهاي متفاوت با برندهاي مختلف جاخوش ميكنند تا چشماني را به خود خيره كرده و به فروش برسند. «مهرو» از مشتريهاي هميشگي اين لباسهاست. زني باريكاندام و كشيده كه مرز 30سالگي را گذرانده و يكي از سارافونهاي سنتي را هم به تن دارد.«زيبايي و زيبادوستي يكي از خصلتهاي بشر است و لباسهاي سنتي بيشتر از لباسها و مانتوهاي متداول بازار اين نياز را پاسخ ميدهند.» او معتقد است اين لباسها همخواني زيادي با فصل بهار و تابستان دارند و در عين زيبايي با رنگولعابي كه دارند حس خوبي به شهر ميدهند.«بيشتر اين مدلها به درد بهار و تابستان ميخورند. كاش فكري هم براي زمستان شود.» اما «آرزو» طرحها و رنگهاي لباسهاي سنتي را تكراري ميداند و بر اين باور است كه طراحان اين عرصه هم به كپيكاري رسيدهاند و ايده جديد كمتر در ويترين اين مغازهها ديده ميشود.«سالهاي اولي كه اين لباسها مد شد خيلي خوب بود. هربار طرح و رنگ و پارچهاي نظر آدم را جلب ميكرد اما حالا همه برندهاي اين عرصه كارهاي يكشكل دارند و اين اصلا خوب نيست و باعث شده جذابيت اول را نداشته باشند.» «آرزو» سالهاي اول مشتري هميشگي اين لباسها بوده و از متمايز بودن خود لذت ميبرده است.«چندسالي ميشود كه گذري، به اين مغازهها سر ميزنم شايد براي خريد زيورآلات بدلي كه متاسفانه آنها هم تكراري شدهاند.» اگرچه آشنايي «مينا» با لباسهاي سنتي به پخش فصل اول سريال شهرزاد برميگردد.«هيچكدام از قسمتها را از دست نميدادم و از همان موقع بود كه عاشق لباسهاي سنتي شدم.» او نخستینبار كه يكي از اين لباسها را ميخرد نميتواند از آن در مكانهاي عمومي استفاده كند اما حالا اين جسارت را پيدا كرده است.«خيلي راحتاند و به درد آدمهاي گرمايي مثل من ميخورد.»
بيشتر فانتزي است تا سنتي
«عاطفه» دختري ريزنقش با چهرهاي ظريف است. شال زرد هنرياي به سر دارد كه با لباس سنتي طوسياش همخواني خوبي پيدا كرده است. پشت به كيفهاي سنتي ايستاده و با لبخند در مورد طرحهايش به مشتريان توضيح ميدهد.«دامنش ساده است كه با كت بتهجقه تك دكمه خيلي شيك ميشود، سارافون اين طرح را هم داريم و ....» عاطفه و زهرا دو خواهرند كه در رشتههاي هنري تحصيل كردهاند- گرافيك- و حالا چند سالي ميشود در عرصه پوشاك سنتي فعاليت ميكنند. كارشان را با زيورآلات سنتي شروع كردهاند؛ از طراحي ساعتهاي بندبلند. اگرچه عاطفه معتقد است مبدع اين طرح نبوده و قبلا آن را جايي ديده بودند. صفحههاي ساعت را ميخرند تا طرحهايي كه در ذهن دارند را روي آنها پياده كنند اما جملهاي مسير آنها را تغيير ميدهد:«ميتوانيد نام برندتان را روي صفحههاي ساعت چاپ كنيد»؛ يكي، دوسال نقاشيهاي دستي روي صفحههاي ساعت جا خوش ميكنند تا اينكه تقاضا افزايش مييابد و دو خواهر نميتوانند هفتهايهزار صفحه را نقاشي كنند و اين در حالي بوده كه رقبا با كار چاپ از آنها پيشي گرفته بودند.«مردم هم متوجه تفاوت كار دستي و چاپي نبودند.» اين داستان عاطفه و زهرا به 9-8سال پيش برميگردد. يعني همان سالها كه تصميم گرفتند طرحهايشان را در عرصه پوشاك محك بزنند. «عاطفه» لباسهايي كه سنتي معرفي شدهاند را بيشتر فانتزي ميداند تا سنتي.«اين لباسها بيشتر طرح قديمي دارند. لباسهاي محلي مثل كردي، رشتي، لري و ... را سنتي ميگويند و طرحهايي كه درحال حاضر ارايه ميشوند بيشتر فانتزياند تا سنتي.» اگرچه در ميان لباسهايي كه در سنتيفروشيها ارايه ميشوند ردپايي از ايدههاي لباسهاي سنتي را هم ميشود ديد. اين دو خواهر حالا بعد از 9سال فعاليت در اين عرصه برند مختص خود را دارند و خاستگاه اين طرحها را دانشجويان دانشكده هنر نميدانند و بر اين باورند كه تمايل به خاص و متمايز بودن باعث رونق فروش اين لباسها شده است. اگرچه در سالهاي ابتدايي تنوع اين طرحها بيشتر بود و حالا در ميان كارهاي خاص يك برند هم تكرار را ميتوان ديد.«رغبت خريداران و توانايي براي ادامه كار باعث ميشود به تكرار رو بياوريم اگرچه طي همه اين سالها كارهايسال گذشته را تكرار نكردهايم و سعي داشتيم در بعضي المانهاي آن تغييراتي را داشته باشيم.» هر طراح طي يكسال بايد 50-40طرح ارايه بدهد و همين حجم از طرحها و مدلها باعث ميشود گاهي اين طرحها تكراري يا شبيه هم شوند. «عاطفه» سريال شهرزاد را در رغبت مردم عامه به چنين پوششي تاثيرگذار ميداند اگرچه بر اين باور است كه بعضي از لباسهاي اين كاراكتر سريال را نميتوان در اماكن عمومي استفاده كرد. «قبل از شروع سريال شهرزاد ما طرحي به اين نام داشتيم؛ لباسي با شنل كوتاه كه نام «شهرزاد» به آن ميآمد، البته شخصيت شهرزاد هم در يكي از قسمتهاي سريال لباسي شبيه به آن را پوشيده بود.» طراحان لباسهاي سنتي يا به قول «عاطفه» فانتزي براساس شكلوشمايل طرحشان نامهايي همچون «شهرزاد»، «غزل»، «ليدي» و ... را براي آنها انتخاب ميكنند. «عاطفه» الياف طبيعي را مناسب براي اين لباسها ميداند اگرچه بعضي برندهاي اين نوع لباس از اجناس مواددار همچون حرير استفاده ميكنند تا لباس توليدیشان زيباتر باشند و مشتريهاي بيشتري را جذب كنند. «لباس سنتي با الياف طبيعي قشنگتر است و اجناس مواددار باعث ميشود كار نهايي شبيه به اصطلاح كارهاي هفتتیري شود.» نزديك به يكدهه فعاليت سنتيفروشيها، بازار كيف، روسري و زيورآلاتسنتي هم داغ شده و مخاطبان خود را پيدا كرده است. وسايل جانبي لباسهاي سنتي كه برندها يا خود به توليد و طراحي آنها دست زدهاند يا از بازار و توليدكنندگان ساير برندها آنها را تامين ميكنند.«يكسري كيفها را خودمان توليد ميكنيم. تازه وارد توليدش شديم، البته شال را قبل عيد داشتيم اما وقت نكرديم تكرار كنيم و بيشتر شالهاي ساده و كيفها را از بازار يا توليدكنندگان ديگر تهيه ميكنيم.» زيورآلات هم نتيجه كار دانشجويان و فارغالتحصيلان هنر است اگرچه بعضي افراد بدون داشتن پشتوانه هنري با رديف كردن مهرهها و سنگها كنار هم چنين كارهايي را به بازار ارايه ميدهند، البته زيورآلات خاص نتيجه كار دست دانشجويان صنايعدستي است. زيورآلاتي كه از هنر كاشيكاري و ... در آنها استفاده شده است. لباسهاي سنتي ساير كشورها هم توانستهاند تاثيرشان را بر اين لباسها بگذارند و با تغييروتحولاتي خود را در ميان طرحهاي ايراني جا كنند.«سبك اسپانيايي را دوست داشتيم اما چينهاي زيادش باعث شد از آن استفاده نكنيم.» البته در ميان برندها هستند طراحاني كه از سبكها بهره ميبرند و با قيمتهاي بالا ميفروشند، برندهايي كه شناخته شدهاند. اگرچه اين عرصه هم نخستینهايي داشته، افرادي كه ريسك را به جان خريدند و اين بازار را بهوجود آوردند. « دوچشم، سنجاقك، پريساتنپوش و ... از نخستینهاي لباسهاي سنتياند كه در ميان آنها پريساتنپوش با سبك متفاوت توانسته به شهرت بيشتري برسد.»
سرگذشت مانتوها
پوشش امري است كه با گذر زمان دستخوش تغييرات شده و با اتفاقات مختلف اجتماعي شكلوشمايل گوناگون به خود گرفته است. مانتو هم از اين امر مستثنا نبوده و در دهههاي مختلف برش و مدل جديدي به خود گرفته است؛ پوششي كه قبل از انقلاب نشاني از آن نميتوان به شكل جدي ديد، اگرچه بعد از انقلاب فرهنگي يعني سالهاي بعد از 61 توانست جايگاه خود را بهعنوان پوشش زنان به دست بياورد. پوششي كه در سالهاي ابتدايي با پارچههاي تيره وارد بازار شد؛ مانتوهايي گشاد با اپلهاي بزرگ كه نماد آن سالها شد و بيشتر مواقع قدشان تا مچ پا ميرسيد، البته در سالهاي آغازين دهه70، نوآوري در الگوي مانتوها به وجود آمد و مانتوهاي خفاشي پشت ويترينها خودنمايي كردند؛ اگرچه تنها قشر مرفه، مصرفكنندگان آن بودند و قشر متوسط از همان مانتوهاي قديمي استفاده ميكردند. دهه70 كه به نيمه رسيد، از پارچه كمتري براي مانتوها استفاده شد و قد مانتوها به بالاي زانو رسيد و براي همين شايد بتوان نقطه عطف تاريخ مانتوپوشها را به همان سالها نسبت داد. اواخر دهه70 بود كه رنگها به بازار مانتوها ورود پيدا كردند؛ قرمز، نارنجي، زرد و... تا مانتوهايي كه در سالهاي آغازين دهه80 توليد ميشدند با مد سازگاري بيشتري پيدا كنند، اگرچه در همان سالها پارچههاي نازك و خنكتر و رنگ سفيد توانستند به دنياي مانتوها پا بگذارند تا راه براي پارچههاي ليزري باز شود، اما دهه80 را بايد دوران مانتوهاي تنگ و كوتاه دانست و برخورد با چنين مانتوهايي بود كه باعث شد توليدكنندگان دست به نوآوري بزنند و مانتوهاي بلند با پايينتنه دامنمانند و آستينهاي كوتاه به بازار عرضه شوند. تمام این سالها غیر از پایینتنه، یقه مانتوها هم دچار تغییرات زیادی شد. از یقه مانتوهای قدیمی خیلی پهن تا یقههای گرد معمولی. در سالهای اخیر پس از موفقیت نیما بهنود، طراح مد ایرانی ساکن آمریکا که لباسهایی با مُهرهای قدیمی و خطوط نستعلیق فارسی طراحی کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، سبک طراحی لباس ایرانی به سمت لباسهایی رفت که تلفیقی از طرح و سبک سنتی و سادگی و راحتی لباسهای مدرن باشد. برای مثال میتوان به مانتوهای گشاد و عبا مانند در رنگهای شاد و با نقش و نگارهای سنتی محدود برای زنان و شالهایی با طرح سنتی یا خطوط نستعلیق برای پوشش سر و بلوزهایی با همین سبک برای مردان و همچنین کیفهایی از جنس جاجیم اشاره کرد.
دانشجويان هنر سدشكن مد لباسهای سنتی بودند
ميترا كاكاوند، طراح لباس از گرايش هميشگي ايرانيان به سنتها و وجود مدلها و سنتهاي قديمي ميگويد كه در نهايت سبب شدند ما شاهد مدلهاي سنتي در پوشش زنان و مردان باشيم. لباسهايي متشكل از مدهاي روز و قديم كه در حين به روز بودن سبكوسياق قديمي بودنشان را نیز حفظ كردهاند.
سرآغاز لباسهاي سنتي چه برههاي بود؟
در برههاي يعني تقريبا يكدهه پيش خلأيي در مد لباس احساس شد و از همان زمان بود كه لباسهاي سنتي را به ندرت تن دانشجويان هنر ميديديم؛ افراد باسليقهاي كه سبك خودشان را داشتند و به واسطه آن مدلهاي سنتي در ميان لباسهاي متداول آن دوران به چشم خورد. در واقع بايد گفت، اين نياز جامعهاي بود كه نه ميتوانست گرايشي به سبكهاي غربي داشته باشد و هم مايل بود لباسي بهروز را تجربه كند كه تكراري هم نباشد و شادابي موردنظرش را تامين كند. در آن دوران مانتوهاي خياباني بيشتر در رنگهاي تيره ارايه ميشدند. در واقع ميتوان گفت، خاستگاه لباسهاي سنتي از دانشكدههاي هنر بود؛ افراد باذوقي كه به طرحهاي جوانپسند نياز داشتند.
در واقع سدشكنهاي اين مد را دانشجويان هنر بايد دانست؟
بيشترين گرايش افراد به مد در كنار ژورنالها مدهاي خياباني است. درحقيقت مدهاي خياباني تاثير زيادي در اذهان دارند. لباسهاي سنتي هم يكي از مدهاي خياباني بود كه سدشكنهاي آن دانشجويان هنر بودند. دانشجوياني كه آنچه در ذهن داشتند را روي الگو پياده كردند و جسارت استفاده از آن در اماكن عمومي را هم داشتند. در گامهاي اول اين طرحها و مدها عيبوايرادهايي هم داشتند، چه از لحاظ دوخت و دوز و چه از لحاظ برشهاي عرضي و طولي اما اين طرحها روي پارچه پياده شدند و به چشم آمدند. بازار شايد به اين ميانديشيد كه تحولي در طراحيها به وجود بياورد اما جسارت اجراييكردنش را نداشت و با شروع دانشجويان سرمايهگذاران اين عرصه هم پيدا شدند و اين طرحها بهعنوان مد ارايه شدند.
آيا ميتوان گفت برندسازي در عرصه بازار لباس در ايران از همين لباسهاي سنتي شروع شد؟
در يكي، دوسال گذشته حركتهايي كه مد لباس در اين زمينه انجام داد، قابل قدرداني است. در واقع متوجه شدند، ميتوان از اين حركتها استفاده كرد و مد داخلي را افزايش داد و اين نتيجه خوبي بود، البته اين برندسازي به اين راحتيها نبود و پروسه طولانياي را طي كرد، چون در گامهاي اول خواب سرمايه را تجربه كردند و افراد زيادي به اين بازار گرايش نشان ندادند. در ابتداي كار، خيلي گسترده نبود و در حد همان دانشجويان هنر ديده ميشد ولي رفتهرفته بيشتر شد. شروع اين كار به يكدهه ميرسد اما برندشدن و عامهشدن استفاده از اين لباسها، كمتر از يكدهه عمر دارد.
آيا لباسهاي سنتي ظرفيت ادامه و تنوع را دارد؟ چون شاهد كپيبرداري برندهاي اين عرصه هستيم.
اين ظرفيت وجود دارد، البته به شرط بهادادن. اوج خلاقيت طراح ميتواند چند طرح باشد و به همين دليل كمبود كارگروهي ديده ميشود و انفرادي كاركردن سبب شده تكرار در مدها را شاهد باشيم. تكراري كه از استقبال مردم از اين طرحها و مدلها نشأت ميگيرد تا توليد، جان ادامهدادن كار را داشته باشد. در ابتداي كار چندنفر به اين عرصه ورود كردند اما حالا دهها نفر در اين زمینه فعاليت ميكنند- نميگويم صدها نفر، چون هنوز به اين مرحله نرسيده است- واقعيت اين است كه ريسك اوليه را دوباره فعالان اين عرصه به جان بخرند و با كارگروهي زمينهساز پيشرفت مد ايراني باشند و از تكرار پرهيز كنند.