شهرام شهیدی طنزنویس
درود بر شما. ما اهالی شهرونگ مصداق این شعر از شکیبی اصفهانی هستیم که سروده است:«شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم ... ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.»
پانصد شماره انتشار شهرونگ از جمله مواردی است که مشمول این عبارت است: «ما یک چیزی می گوییم و شما یک چیزی میشنوید.» راستش اصلا قصد نداشته و نداریم منت بر سر مخاطبان خوب شهرونگ بگذاریم و بگوییم ما از زار و زندگیمان زدهایم که برای شما بنویسیم. یعنی ما طنزنویسها. همهمان، چه در شهرونگ باشیم چه دوستانمان در دیگر نشریات طنز، از جنس فوتبالیستها نیستیم که تا تقی به توقی میخورد، میگویند ما به خاطر شما فوتبال بازی میکنیم. خب بازی نکنید. یک نفر دیگر میرود جای شما بازی میکند و قرارداد میلیاردی میبندد و میرود فرنگ. ما هم میدانیم ممکن است تا از این قمپزها در کنیم و بگوییم ما به خاطر شما مردم مینویسیم، دوستانی جواب بدهند:« میشود به خاطر ما ننویسید!» بنابراین زبان در قفا نگه داشته و در حضور شما اعلام میکنیم ما برای دل خودمان مینویسیم. و اصلا اگر ننویسیم چه کار کنیم؟ غاز بچرانیم؟ بلد نیستیم. نه غاز چرانیمان خوب است نه دست به رشوه دادن و گرفتنمان. نه امکانات اختلاسگری برایمان فراهم شده نه هیچ چیز دیگری. بنابراین برای دل خودمان مینویسیم و چون از دل برآید امید داریم که لاجرم بر دل هم نشیند. الان از اتاق فرمان گفتند بر دل نشستن ممکن است کار فرهنگی تلقی نشود و بگویند اخلاقی نیست. خب به دلتان هم ننشست خوشتان بیاید. البته یک خوش آمدن غیر ریتمیک و غیرموزون با حفظ کلیه شئونات. که نه برای ما شر درست شود، نه برای شما.
حالا که این همه با رعایت موازین، دلبری کردیم و لوس بازی درآوردیم اجازه بدهید کمی بسطش بدهیم و از شما مخاطبان خوب شهرونگ گلهای کنیم (خودم میدانم نویسنده باید اول شخص مفرد بنویسد و بگوید «من». نه «ما» ! اما چون ممکن است این مطلب عوارض داشته باشد جمع مینویسم که همه شهرونگی ها در آن عوارض سهیم باشند.)
تا یک مقام مسئول و غیرمسئولی در فضای مجازی و حقیقی می گوید ف، همه تا فرحزاد رفته و با انبانی از لایک برمیگردند. حالا بماند که کاربری نشانه این لایک برای خودی و غیر خودی مخاطبان متفاوت است.اما همین باعث شده همه برای ما شانه بالا بیندازند و بگویند کار رسانهای کردن این طور هم که شما می گفتید سخت نیست ها! بله خب از نظر حقیقی درست می گویند اما تاکنون مزهی مشکلات حقوقی زیر زبانشان مزه نکرده است. مزه که چه عرض کنم. سوختگی درجه دو. حالا درست که اولش نوشتیم سخت جان هستیم اما دلیل نمی شود به کسانی که زیر پُست های مردم کامنت میگذارند حسودی نکنیم که. هم خودشان را تخلیه می کنند هم کسی کاری به کارشان ندارد و هم توجه همه را جلب میکنند. راستش طنزنویس جماعت همه اینها را هم نداشته باشد مهم نیست. برایش فقط مهم است که شما لحظه ای درنگ کنید، فکر کنید، لبخند بزنید و به او عمری دوباره بدهید. اگر ما در این 500 شماره چنین کرده ایم با یک لبخند ما را به ادامه راه امیدوار کنید. خلاص!