شماره ۱۴۴۶ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۰ تير
صفحه را ببند
ای که پانصد شدیم و در خوابید!

هادی حیدری دبیر گروه شهرونگ

 یادم می‌آید از این تیپ متن‌ها در روزنامه‌های مختلف و به مناسبت‌های خاصی چون سالگرد راه‌اندازی یک ستون یا صفحه طنز و کارتون نوشته‌ام. ترجیع‌بند همگی‌شان ابراز تعجب از دوام و قوام یک کار تیمی و گروهی در کشوری بود که معمولا کارها، توفیقات و لحظه‌های خوب، کوتاه مدت وگذرا هستند.
اما چرا از انتشار پانصدمین شماره «شهرونگ» خوشحالیم؟
ایران عزیز ما، مردمان خوبی دارد؛ اما برخی از ما حساسیم؛ زود می‌رنجیم و هرچیزی را به خود می‌گیریم. از کوچک‌ترین چیزها، دچار سوء‌تفاهم می‌شویم و پیش از آن‌که لحظه‌ای درنگ کنیم، دست به واکنش می‌زنیم. حالا از این مردمان نازک‌طبع و زودرنج احتمالا مدیرانی با همین ویژگی‌ها متولد می‌شوند که به سختی می‌توان به آن‌ها از گل، نازک‌تر گفت.
تصور کنید در چنین فضایی، طنزاندیشی و انتقاد تا چه میزان سخت و حساس و مخاطره‌انگیز است.
با تمام این توصیفات، لطفا به ما حق بدهید که انتشار پانصدمین شماره شهرونگ، خرسند و شوق‌زده‌مان کند. پانصد روز مستمر تلاش کردیم تا زیر آوار سختی‌ها و مصائب روزمره زندگی، لبخند را بر لبانتان بنشانیم و دل‌هایتان را برای لحظاتی خنک کنیم.
در این قریب به دو سال، آن‌قدر از شما، انگیزه و انرژی به ما رسیده است که این عاشقی را سر بازایستادن نیست.
وظیفه خود می‌دانم از همه کسانی که شهرونگ را به امروز رساندند، صمیمانه تشکر کنم و از آنان بخواهم که در کنارمان بمانند تا به دلخوشی وجودشان، ما نیز بمانیم.
پیر را گفتم به ما شد عرصه تنگ
توی دنیای پر از اندوه و جنگ
جز شکیبایی چه باشد راهکار؟
خنده کرد و داد پاسخ: «شهرونگ»
شعر از: ارمغان زمان‌فشمی


تعداد بازدید :  362