امین فرجپور روزنامهنگار
چند روز پیش که در فهرست کمکهای دولتی به سینما و سینماگران ایران، فهرست کمکهای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یا چیزی در این مایهها هم منتشر شد؛ به این نتیجه رسیدم که در این سینما فقط من و امثال من هستیم که سرمان بیکلاه مانده. منی که الان چندسالی میشود بعد از دو فیلمی که ساختهام و حتی یکیشان در فجر هم جایزه برده، دربهدر دنبال سرمایه و سرمایهگذار میگردم؛ و کسانی چون من که شاید شرایط بدتری را هم از سر گذرانده باشند و دور خود چرخیدنهایشان سرگیجهآورتر هم بوده باشد؛ با اینکه دیگر به تجربه دریافتهایم که در آخر کار تنها چیزی که نصیب میشود، باد هواست و امید واهی فرداها...
در تمام این سالها، چه در رسانههای تصویری، چه در فارابی، چه در گروه هنر و تجربه (که جایی شده برای رفیقبازی و سفرهای شده برای دورهمی رفقای گرمابه و گلستان- و در این بین فیلمی را که در دهها فستیوال خارجی و داخلی جایزه برده، سر میدوانند تا جا برای آثار بینام و نشان رفقا تنگ نشود) و چه حالا در مرکز گسترش... با دهها و صدها متر و معیار برای حمایت از آثار مواجه بودهایم؛ اما در عمل میبینیم که فقط و فقط قرار بوده از یکسری آدم و فیلم خاص در تمام این مراکز حمایت شود، بیتوجه به اینکه چه کرده و چه ساختهاند...
برویم سر فهرست جدید مرکز گسترش. آیا میدانید جایی که نامش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است، از فیلمهای اخراجیهای 1 و 2 بیش از 332میلیون تومان حمایت کرده است؟ میدانید محسن امیریوسفی که نامش در فهرست رسانهها و فارابی هم بود و کلا سه فیلم اکراننشده دارد، برای آتشکار هم 220میلیون گرفته؟ میدانید ده یازدهسال بعد از فیلمهایی چون مارمولک و چند فیلم دیگر این مرکز از این فیلمها حمایتهای چند صدمیلیونی کرده؟ جناب مرکز گسترش! میتوانید بگویید فیلمهای چون پاپیتال، همخانه، دلشكسته، حس پنهان، قفس طایي، مهتاب روي سكو و چندین و چند فیلم دیگر چه نسبتی با سینمای مستند و تجربی دارند؟ آیا میدانید فیلمی چون شهابی از جنس نور که در تنها نمایش جشنوارهایاش تنها و تنها چهارنفر فیلم را تا آخر تماشا کردند و شاهد این مثال هم یادداشتهای جشنوارهای سال نمایش این فیلم در رسانههای مختلف است، دومیلیاردونیم از مرکز گسترش گرفته؛ و رنج و سرمستی جهانگیر الماسی هم حدود یکونیم میلیارد؟!
به هرحال، یک سفرهای پهن شده و دوستان سر این سفره نشستهاند و حالشان را میبرند. نوش جانشان. فقط دیگر با آن شعارهای دهنپرکنشان سر ملت را درد نیاورند و به شغل شریفشان مشغول باشند...
دیگر زیاده عرضی نیست...