شماره ۱۴۶۶ | ۱۳۹۷ شنبه ۱۳ مرداد
صفحه را ببند
گزارش «شهروند» از نخستین ماشین فروش کباب‌لقمه‌ای در ایران که زنان ارمنی سرپرست خانوار اداره‌اش می‌کنند
درآوردن یک لقمه نان با «موسیو ویگن»

 ليلا مهداد| جنب كوچه پشت‌مشهدي كنار ديواري خزيده، به سمت سايه لم داده و چشم به شلوغي ميدان  دوخته است. همه‌چيز، مرتب سرجايش است؛ ماست‌ها و سالادها در يخچال سمت راست كنار هم چيده شده‌اند و نوشابه‌ها و آب‌معدني‌ها، جايشان در يخچال كناري است كه پشت به ماست‌ها و سالادها كرده است‌. موتوري‌ها، راننده‌ تاكسي‌ها، رانندگان اتوبوس‌ها و فروشندگان مراكز تجاري خيلي وقت است كه کامیون سیاری را می‌شناسند که نخستین کباب لقمه‌ای سیار ایران است و گذري‌ها هم گاهي پشت ميزهاي كوچك مربع‌ شكلش مي‌نشينند تا در ميان هياهوي شهر دلي از عزا دربياورند. يك‌سالي مي‌شود كه خود را تجهيز كرده تا منبع درآمد زنان سرپرست خانوار شود و حالا مدتي است كه مردان نان‌آور خانه‌ هم از كنارش ناني سر سفره زن‌ و بچه‌ خود مي‌برند. روزهاي اول، زماني كه كسي نمي‌شناختش تنها به جشن‌ها و پارك‌هاي مخصوص زنان مي‌رفت اما چندوقتي است در خيابان‌ها تردد مي‌كند‌ و قرار هميشگي‌اش ميدان هفت‌تير است.

قصه موسيو ويگن
«موسيو ويگن» با كلاه بزرگ سفيد آشپزي و سبيل‌هاي تاب داده بلندش در عکس، حالا عنوان نخستين كباب لقمه‌اي سيار  ايران را يدك مي‌كشد؛ رستوراني سيار كه خانه اميد 30زن سرپرست خانوار شده است. قصه موسيو با «آيدا جاغازبانيان» و دوستانش شروع شد. آيدا، زنی ارمنی است كه چندسالي است دور از مادر و تنها با پدر بيمارش زندگي مي‌كند و براي تامين مخارج زندگي مدتي كار در آرايشگاه و باشگاه‌هاي ورزشي را امتحان كرده و در نهايت به دليل علاقه به آشپزي در آشپزخانه‌اي مشغول به كار شده تا سرنوشت مسيرش را با موسيو ويگن يكي كند. در آشپزخانه با چند نفر ديگر كه علاقه‌مند به آشپزي بودند، آشنا مي‌شود و رفت‌وآمدشان به موسسه رعد كه خود قصه‌اي ديگر دارد آنها را با موسسه‌اي آشنا مي‌كند كه نتيجه اين آشنايي مي‌شود؛ ماشيني سيار براي توزيع غذا. ماشيني كه در آشپزخانه‌اش زنان و دختران سرپرست خانوار را جاي داده و هرازگاهي از معلولان هم كمك مي‌گيرد تا هم چرخ زندگي‌شان بچرخد هم احساس مفيد بودن كنند. موسيو در كنار حمايت از زنان سرپرست خانوار  گوشه چشمي به معلولان داشته است و هدفش از اين كار القاي احساس مفيد بودن به اين قشر از جامعه است. موسيو در اين زمينه حواسش بوده و شرايط محيطي آشپزخانه را براي معلولان مهيا كرده است، اگرچه اجباري به حضور هميشگي آنها نيست و بعضي از آنها با دوركاري در خدمت موسيو هستند. موسيو كارش را با سيب‌زمينی كبابي و كباب لقمه‌اي شروع كرد و با اضافه شدن همكاران جديد منواش را تغيير داده است. غذاي روز هم ماجرايش به 6 زن سرپرست خانواري برمي‌گردد كه دوست داشتند به موسيو ملحق شوند، اما ظرفيت آشپزخانه تكميل بود و اين امكان وجود نداشت و براي همين هركدام پخت غذايي را به‌عهده گرفتند تا در ميان غذاهاي منو عنوان غذاي روز را به خود اختصاص بدهند.  
اتفاقات خوبي در آينده در انتظارمان است
آيدا 30بهار را پشت‌سر گذاشته و حالا مديريت اين ماشين و آشپزخانه را به‌عهده دارد. او تمام عمرش را در ايران زندگي كرده و اصلا به برگشت به ارمنستان فكر هم نكرده است. «من ايراني‌ام و باورم اين است كه اگر بتوانم كاري انجام بدهم در وطنم بايد انجام بدهم چون با كوچه‌ها، خيابان‌ها، زبان و فرهنگ و مردمش آشنا هستم.»
 تمام كاركنان موسيو ويگن سرپرست خانوار‌ هستند؟
تصور مردم از سرپرست خانوار كسي است كه يا مطلقه است يا همسرش را از دست داده است در صورتي كه دختراني را داريم كه پدرومادر بيمار دارند يا تك‌دخترند و بايد مخارج زندگي برادر كوچكتر و پدرشان را بدهند و اين ماشين تنها منبع درآمد آنهاست. افرادي كه با ما همكاري دارند جزو اقليت‌هاي مذهبي‌اند كه هركدام به نوعي سرپرست خانواده محسوب مي‌شوند.
 روند فعاليت موسيو به چه شكل بوده است؟
در ابتداي كار در برنامه‌ها و جشن‌ها حضور پيدا مي‌كرديم؛  در میهماني‌هاي مختص زنان از ما دعوت مي‌كردند يا در پارك ويژه بانوان حاضر مي‌شديم، البته  كم‌كم  فعاليتمان را گسترش داديم و غذاهاي برنجي به منومان اضافه شد؛ بعد از ورود غذاهاي برنجي به منو ما نياز به پيك داشتيم و از آنجايي كه زنان نمي‌توانستند با دوچرخه غذا را به دست مشتري‌ها برسانند مردان هم به موسيو اضافه شدند و حالا چند پيك‌موتوري داريم كه آنها هم نان‌آور خانه‌اند. واقعيت اين است كه غذاها در واحد پشتيباني يا همان آشپزخانه تهيه مي‌شود و براي ما مي‌فرستند، تمام همكاران آشپزخانه جزو اقليت‌ها هستند، البته بايد گفت كه بعضي از زنان به دليل مشكلات نمي‌توانند در آشپزخانه با ما همكاري داشته باشند براي همين محيطي را با رعايت نكات بهداشتي در خانه‌شان در نظر گرفته‌اند و براي ما ترشي و ...درست مي‌كنند. در مورد اين زنان بايد بگويم دوهفته يك‌بار ماموراني از محيط كار آنها بازديد مي‌كنند تا از رعايت نكات بهداشتي اطمينان حاصل كنند.
 اين فعاليت‌ها توانسته تاثير مثبتي بر زندگي اين زنان داشته باشد؟
صددرصد. اين افراد كساني‌اند كه قبل از اين چشم‌به راه كمك مي‌نشستند تا از طرف كسي كمك ناچيزي به آنها شود تا بتوانند روزمرگي‌شان را بگذرانند، اما حالا مي‌دانند ماهانه منبع درآمدي دارند و از محل آن مي‌توانند براي مخارج زندگي‌شان هزينه كنند.
 آيا به گسترش كار و حتي شعبه دوم موسيو فكر كرده‌ايد؟
بله. در حال حاضر موسيو توانسته 30زن سرپرست خانوار را به شكل مستقيم و غيرمستقيم به كار بگيرد و اين در حالي است كه بعضي از زنان تقاضاي كار دارند و پيشنهادهايي هم مي‌دهند. اگر ما حمايت شويم و بتوانيم ماشين ديگري را تجهيز كنيم، مي‌توانيم براي فصل پاييز و زمستان كافه سيار را داشته باشيم چون زنان ارامنه در پخت شيريني، بيسكويت و قهوه تبحر زيادي دارند و پيشنهادهايي را هم از طرف بعضي از زنان سرپرست خانوار داريم. اگر ماشين دوم با حمايت‌ها راه‌اندازي شود مي‌توانيم حدود 40-30زن سرپرست خانوار ديگر را جذب كنيم تا بتوانند روي پاي خود بايستند. واقعيت اين است كه پيدا كردن كار در ارگان‌هاي دولتي براي اقليت‌ها دشواري‌هاي زيادي دارد و گسترش كار ما مي‌تواند به اين بخش از جامعه كمك كند.    
 تاکنون برای شما  مشكلي به وجود نيامده است؟
من مردم و  اينجا را دوست دارم. اينجا وطن ما هم هست. مردم با ما رابطه خوبي دارند. ما اينجا كليسايمان را داريم كه خيلي خوب است، مدرسه، مهدكودك و باشگاه مختص خودمان را  هم داريم. اين واقعيت است كه ما جزو اقليت‌ها هستيم اما ديد مردم نسبت به ما خوب است. درواقع بايد بگويم مردم خوبي داريم.خوشبختانه تا امروز با شهرداري مشكلي نداشته‌ايم و نيروي انتظامي هم با ما همكاري دارد و تنها براي حفظ امنيت بيشتر خواسته شب‌ها مردان پشت دخل بايستند، البته همسايه‌ها هم حواسشان به ما هست و بعضي شب‌ها مي‌آيند و پشت ميزها مي‌نشينند تا ما احساس امنيت بيشتري داشته باشيم.
 واكنش مشتري‌ها چگونه است؟
 برخورد خوب است. اين‌جا كشوري اسلامي است خيالشان از طبخ اسلامي راحت است. شايد اگر در كشور ديگری مثل ارمنستان بود به همين راحتي نباشد. سال‌هاست با سبك‌وسياق زندگي و فرهنگ ايراني‌ها آشنا هستيم و اين مسأله به ما كمك كرده تا غذاي باب ميل مشتري‌ها را تهيه كنيم.
 تصوري كه از ارامنه ميان عامه مردم وجود دارد اين است كه اغلب آنها از شرايط مالي خوبي برخوردارند، آيا اين تصور درست است؟
 به‌واقع اين‌طور نيست و تنها بخشي از ارامنه از تمكن مالي متوسط روبه بالا برخوردارند و اينگونه نيست كه همه آنها وضعيت مالي خوبي داشته باشند و بيشتر آنها در وضعيت متوسط روبه پايين قرار دارند. به عنوان مثال تمام كساني كه با ما كار مي‌كنند سرپرست خانوار هستند. خود من به دليل بيماري پدرم سه‌سالي مي‌شود كه مخارج زندگي را تامين مي‌كنم. يا در ميان همكارانمان زني را داريم كه با دو فرزندش در كليسا زندگي مي‌كند.  

آچار به‌دست‌ها

از دیرباز و به دلیل این‌که گروهی از ارامنه از قفقاز به ایران مهاجرت کرده و سری هم به اروپا زده بودند و به سبب آشنایی بیشتر با تکنیک و فن‌های مختلف، بیشتر مشاغل فنی در شهرها را به دست گرفتند. این کارها در عین حفظ استقلال آنها از شغل‌هایی بود که خلاف بسیاری دیگر از مشاغل، کمترین میزان از برخورد با ارباب رجوع را در خود داشت و این برای ارامنه نکته مهمی بود. نخستین راننده‌ها، مکانیک‌ها و مهندسان، همگی ارمنی بودند. جالب است بدانید ساختمان‌هایی مانند اداره‌ پست و تلگراف و تلفن، ساختمان وزارت خارجه و ساختمان دادگستری در تهران را معماران و مهندسان ارمنی ساخته‌اند. ارامنه‌ای که بار نخست به تهران آمدند، در جنوب این شهر مستقر شدند. محله‌هایی مانند خانی‌آباد، شاپور، مختاری و دروازه قزوین و مناطق وحیدیه، مجیدیه، نارمک و حشمتیه در منتهی‌الیه شرق تهران جزو محله‌هایی هستند که به دلیل ارزان قیمت بودن مسکن، ارامنه را در خود ساکن کرده‌اند.
همین موضوع هم یکی دیگر از دلایل سوق داده شدن ارامنه به خدمات فنی بود که در این مناطق بیشتر رونق داشت. جالب اینجاست که همواره بیشتر مشتریان ارامنه را مسلمانان تشکیل داده‌اند چرا که به درستی و پاکی آنان اطمینان داشته و قابلیت‌های فنی و حرفه‌ای آنان را باور دارند. نخستین کارگاه‌ها و کارخانجات تولیدی موادغذایی به دست ارامنه احداث شدند و هم‌اکنون نیز بهترین برندهای مشهور تولید سوسیس و کالباس همچون آرزومانیان و میکائیلیان هنوز متعلق به اقلیت‌های دینی است.

 


تعداد بازدید :  275