رئيس پليس تهران در خبري اعلام كرد: «افراد رمال در فضاي مجازي با فروش انواع لوازم دعانویسی و جادوگری اقدام به تحصیل مال و کلاهبرداری از قربانیان خود کرده، سپس با طرح عناوین (دعای ویژه بیماری، دعای باز کردن بخت) اقدام به اخذ مبالغ هنگفت و فروش لوازم جادوگری به کاربران متقاضی و مخاطبان خود میکنند.» اين خبر را داشته باشيد تا اطلاعات ديگري را نيز مرور كنيم. 60 سال پيش در ايران نرخ بيسوادي 85 درصد بود، يعني 85 درصد جمعيت بالاي 6 سال كشور بيسواد بودند. اكنون اين رقم به كمتر از 5 درصد رسيده است. 60 سال پيش تعداد باسوادان ايران خیلی محدود یعنی 5/1 تا 2 ميليون نفر بود؛ دسترسي مردم به راديو و تلويزيون آنقدر محدود بود كه قابل ذكر نيست؛ اصلا تلويزيون وجود نداشت؛ مطبوعات هم كم بود؛ اينترنت و ماهواره هم كه فقط يكي، دو دهه است كه آمده است.
در آن زمان همه ناله ميكردند كه ضعف آگاهي ناشی از بيسوادي موجب ميشود كه برخي از افراد بهدنبال رمال و فالگير و... بروند، لذا همه آرزو ميكردند كه مردم به مدرسه بروند و باسواد شوند و اگر پايشان به دانشگاه برسد، حتما به حدی از آگاهی میرسند که دیگر فريب كلاهبرداران و رمالها را نخواهند خورد.
امروز در چه وضعی قرار داریم؟ 95 درصد شهروندان بالای 6 سال کشور باسواد هستند؛ تعداد فارغالتحصيلان دانشگاهي ما حدود 12 ميليون نفر است. تقريبا هر دو خانواده يكي داراي فارغالتحصيل دانشگاهي يا در حال تحصيل در آنجاست. دسترسي به رسانههاي عمومي و اينترنت چنان گسترده است كه روستاييان هم راحت از آن استفاده ميكنند. هر نوع آگاهي با هزينه تقريبا صفر و با سرعت بسيار بالا در دسترس ماست. پس چرا با اينحال، هنوز هستند كساني كه نزد رمال و فالبين و درمانگر قلابي ميروند؟ درست است كه كار اينها جرم است و بايد مجازات شوند، ولي اين يك بخش كوچك ماجراست. چرا مردم ما براي حل مسائل و مشكلات خود دست به دامن اين افراد شيّاد ميشوند؟ بعيد است كه از هر دهها نفر آنان بيش از يكي به تله قانون بيفتد، بنابراين ريشه اين گرايش كجاست؟
علل گوناگوني وجود دارد ولي يكي از مهمترين آنها، استيصال مردم در حل مسائل و مشكلات خودشان از طريق عادي و معمولي است. هنگامي كه جامعه و مردم در مواجهه با مسائل عمومی یا شخصي خود، مستأصل ميشوند و توان و امكان حل آنها را ندارند يا حل آنها را غير ممكن تصور ميكنند، بهطور عادي این گرايش ضمني به وجود ميآيد كه دست به دامن خرافات و رمّالي شوند. البته همه افراد اين راه را نميروند، ولي بنبستهاي موجود سبب تقويت گرايش به تجربه اين روش ميشود. هنگامی که این گرایش به وجود آمد، رمال و جنگیر هم خودبهخود پیدا میشوند.
بنابراين به نظر ميرسد كه اگرچه مبارزه با اين افراد شيّاد خوب است، ولي بايد قدري هم به ريشه اجتماعي گرايش مردم به آنان و مستعد شدن آنان برای فريب خوردن پرداخت و بدون توجه به اين مسأله كه از طريق آموزش و اصلاح وضعيت عمومي امكانپذير است، نميتوان ريشه گرايش به رمالي را از ميان برد.