شماره ۱۴۶۹ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۶ مرداد
صفحه را ببند
امدادگری که با چند بسته خرما و نان به دل جاده می‌زد

هر روز که از آن جمعه تلخ فاصله می‌گیریم، انگار خاطرات سید رضا در ذهن برادر بزرگتر، پر رنگ‌تر می‌شود. سید علی جعفری لحظه‌ای به عکس برادر شهیدش خیره می‌شود و می‌گوید: «سید رضا به معنای واقعی کلمه از کمک کردن به مردم لذت می‌برد. اصلا عاشق‌امدادگری بود. جاده خدابنده-ابهر یک جاده کوهستانی است که در فصل زمستان، خودروهای بسیاری در برف و کولاک آن گرفتار می‌شوند. سید رضا حتی در روزهایی که شیفت کاری اش در پایگاه‌امداد و نجات دو تپه تمام می‌شد، باز هم پای کار بود. چند بسته خرما و نان برمی‌داشت و می‌گفت باید به دل جاده بزنیم. تعمیرکار ماهری هم بود. در آن برف و بوران شدید، به تک تک ماشین‌هایی که کنار جاده مانده بودند، سر می‌زد و به آنها کمک می‌کرد.» حرف‌ها که به‌اینجا می‌رسد، سید علی خاطره‌ای برای مان تعریف می‌کند: «با وجود ‌اینکه سید رضا چند سالی از من کوچکتربود‌اما او بود که من را با هلال‌احمر آشنا کرد. استاد من در کوهنوردی بود و در بیشتر فعالیت‌های‌امدادی هم همیشه یک قدم از من جلوتر بود. مثل همان شبی که از کوهنوردی برمی‌گشتیم و او با وجود خستگی زیاد وقتی دید خودرویی کنار جاده واژگون شده، انگار دوباره انرژی تازه‌ای گرفت تا برای کمک به مصدومان آماده شود. خودروی دیگری به انتهای دره سقوط کرده بود. به تنهایی و با رعایت اصول‌ایمنی خودش را به آن خودرو رساند و حتی قبل از‌اینکه دیگر‌ امدادگران از راه برسند، آن شب همه مصدومان حادثه را نجات داد.»
کشاورزی را رها کردم تا جای سید رضا پر شود
بعد از شهادت سید رضا حالا برادر بزرگترش بیشتر از قبل در عملیات‌های ‌امدادی پایگاه‌ امداد و نجات دوتپه که به اسم شهید سید رضا جعفری مزین شده، حضور دارد. خود سید علی در‌این باره می‌گوید: «حضور سید رضا در پایگاه خیال همه را راحت می‌کرد. اوهمیشه و در همه عملیات‌ها یک قدم جلوتر از بقیه و پیشتاز بود. بعد از شهادت او احساس می‌کنم مسئولیت من 2 برابر شده و باید جای خالی او را هم پر کنم. شغل خانوادگی ما کشاورزی است و من و سید رضا علاوه بر کار در مزرعه به عنوان داوطلب در عملیات‌های ‌امداد و نجات شرکت می‌کردیم. حالا با شهادت او وظیفه دیگر برادرهایم سنگین تر شده، چرا که دیگر کمتر می‌توانم به کار کشاورزی رسیدگی کنم.»
حرف‌ها که به‌اینجا می‌رسد، سید علی با بغضی در گلو از حال و هوای عملیات‌های ‌امداد و نجات در جاده خدابنده- ابهر در غیاب‌ امدادگر دلاور ‌این پایگاه می‌گوید: «جای خالی سید رضا را در همه عملیات‌ها و‌امدادرسانی‌ها احساس می‌کنم. در بارش برف اخیر که جاده خدابنده-ابهر در برف سنگین و کولاک محاصره شد و خودروهای بسیاری در راه ماندند، داشتم برای یکی از خودروها زنجیر چرخ می‌بستم که نا خودآگاه سید رضا را صدا کردم و از او کمک خواستم. نگاهم به یکی دیگر از‌امدادگران افتاد و با هم در آن برف و کولاک، با چشم‌های پر از اشک به یاد کسی که کمک حال همه ما بود به کارمان ادامه دادیم.»


تعداد بازدید :  315