شماره ۱۴۶۹ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۶ مرداد
صفحه را ببند
دوستی نسیه

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي طنزنویس
[email protected]

یکی از ثمرات سیاست‌های رئیس سابق  بانک مرکزی این بود که به جای اینکه هر ایرانی یک پیکان داشته باشد، هر شهروند ایرانی دارای یک قیمت دلار در کشور بود. البته الان می‌شود از سیاست‌های اقتصادی رئیس سابق بانک مرکزی انتقاد کرد؛ چون تا پیش از اینکه از این سمت کنار گذاشته شود، نمی‌شد از ایشان انتقاد کرد. شما همین را از من شنیده داشته باش که در این کشور هر مقام سابقی قابل نقد است و اگر کسی تصمیم نادرستی می‌گیرد، نباید او را نقد کرد؛ مگر پس از برکناری
یا استعفایش.
خلاصه عرض می‌کردم ما به دستاورد هر ایرانی یک نرخ دلار رسیده بودیم؛ یعنی نرخ دلار هرات داشتیم، نرخ دلار مشهد داشتیم. نرخ دلار استانبول و پکن و مادرید هم داشتیم. علاوه بر این نرخ دلار شهرام شهیدی داشتیم که همیشه مقداری پایین‌تر از نرخ دلار شهروند بود. اصلا هم فکر نکنید منی که نرخ دلار داشتم، دلار هم داشتم؛ حاشا و کلا،  شدیدا تکذیب می‌کنم. اصولا داشتن نرخ دلار ربطی به داشتن دلار ندارد  بلکه به‌عنوان یکی از اصول حقوق شهروندی پذیرفته شده بود.
حالا چرا اینها را گفتم؟ چون خواستم بگویم خدا این مقامات سابق را از ما طنزنویس‌ها نگیرد. در گذشته‌های دور مثلا در زمان عبید زاکانی و یا شیخ اجل، طنزنویس و هزل‌نویس و هجونویس، مقامات حال کشور را نقد می‌کردند؛ اما خب کدام رسم قدیمی سر جایش مانده که این بماند؟ برای همین این روزها نان مقامات سابق داغ است. آدم به جای اینکه سری که درد نمی‌کند را دستمال ببندد، می‌تواند با خیال راحت بنشیند و هر چه دل تنگش می‌خواهد پشت سر مقامات سابق حرف بزند. خب خودشان این طور خواسته‌اند. ایرانی‌ها کلا دوست ندارند کسی چشم در چشمشان شود و نقدشان کند.  
عجیب است امروز هر چه آب می‌بندم به مطلب تمام نمی‌شود که هم شما از دست من و نوشته‌ام راحت شوید، هم من از دست غرزدن‌های دبیر سرویس و سردبیر و هم سردبیر از این بحران بیاید بیرون که آخیش بالاخره یک روز شد که این شهیدی به پروپای یکی از مقامات فعلی نپیچد.
خب شاید این یک نشانه است که مطلبی که در مورد نیکی‌های مقامات سابق است، تمام نمی‌شود. برای همین دو کلام هم در مورد مقامات فعلی بنویسم و...چی؟ نه نه. الان سردبیر از اتاق فرمان پیغام داد که «یه امروز بی‌حاشیه اومدی جلو دیگه خرابش نکن.» برای اینکه نه من از حرفم کوتاه بیایم و نه سردبیر، از مقامات فعلی خارجی می‌نویسم. امروز تا خواندم اتحادیه اروپا از شروع دوباره تحریم‌های آمریکا اعلام نگرانی کرده، یاد این روایت از عبید زاکانی افتادم «هارون به بهلول گفت دوست‌ترین مردمان در نزد تو کیست؟ گفت آن‌که شکمم را سیر سازد. گفت من سیر می‌سازم، پس مرا دوست خواهی داشت یا نه؟  گفت دوستی نسیه نمی‌شود!»


تعداد بازدید :  231