شماره ۱۴۷۵ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۳ مرداد
صفحه را ببند
فلکه اول

زیر بغل! | شهاب نبوی| بعضی از هموطنان غیورمان دیگر کمبود آب را خیلی جدی گرفته‌اند و کلا حمام‌رفتن را تحریم کرده‌اند. مثلا چند روز پیش که وارد مترو شدم، به این حقیقت پی بردم که به تعداد تمام انسان‌های روی زمین، بو وجود دارد برای زیر بغل. سیستم ایستادن در مترو هم به این شکل است که به غیر از آن دختر و پسری که همیشه آن گوشه سنگر گرفته‌اند و دارند دل و قلوه به هم می‌دهند، بقیه مجبورند زیر بغل هم باشند، چون برای سکندری نخوردن مجبوری میله‌ها را نگه‌ داری و خواه ناخواه زیر بغل، بغل‌دستی‌ات توی دهان و دماغ شما می‌رود. تنها اختیاری که شما داری این است که زیربغل مورد علاقه‌ات را خودت انتخاب کنی؛ که تازه این حق هم وقتی مترو شلوغ است، از دست می‌دهی. آخرین‌بار که سوار مترو شدم، احساس کردم که بوهای موجود خیلی شدیدتر شده‌اند و این وسط یک بو وجود دارد که انگار سلطان بوهاست و از همه بیشتر مشامم را نوازش می‌دهد. مجبور شدم واگنم را عوض کنم اما اون بویی که گفتم سلطان و رئیس همه بوهاست، خیلی خفن‌تر از این حرف‌ها بود که با عوض‌کردن واگن از بین برود. توی خیابان هم، همین بو می‌آمد. آخر سر به این نتیجه رسیدم که این بو از اون بو جدیدهاست، مثل اون ویروس جدیدها که دکترها می‌گویند. درنهایت به خانه که رسیدم، دیدم بابامم همان بو را می‌دهد. گفتم:  «بابا، یه دوش بگیر، مامان مثل این سریال‌ها شب مجبور نباشه روی کاناپه بخوابه.» گفت:  «بوی گندت تهران رو برداشته پسرم، برات صابون خریدم، برو و خودت رو بشور و زود بیا .» نتیجه اخلاقی اینکه، همه‌ بدبوها دیگران نیستند، شاید خودمان از همه بدبوتر باشیم.


تعداد بازدید :  297