70 سال پیش، لیولد اولسون در مزرعه خود در کلرادو مشغول ذبح تعدادی مرغ و خروس بود که اتفاق جالبی افتاد؛ اولسون معمولاً با تبری کوچک اقدام به قطع سر این حیوانات بخت برگشته میکرد، اما بازیگوشی یکی از خروسها و به قولی «جا خالی دادن» هنگام فرود تیغه تبر باعث شد به جای گردن، فقط بخشی از سر خروس قطع شود و همین آغاز ماجراهای عجیب «مایک، خروس بدون کله» بود. در واقع این خروس بعد از آنکه سرش بریده شد همچنان زنده ماند! آوازه «مایک» به سرعت در شهر پیچید، روزنامههای محلی دربارهاش نوشتند و نهایتاً صاحب یک سیرک به دیدار اولسون آمد و به او پیشنهاد داد با نمایش خروس بدون کله در سیرک دست به درآمدزایی بزنند. «مایک» تقریباً نیمی از آمریکا را سفر کرد و در سیرک نمایش داد تا اینکه شیشه عمرش 18 ماه پس از واقعه سر بریده شدن شکست. لیولد اولسون با توجه به اینکه «مایک» کله نداشت، آب و غذا را با قطرهچکان در مری او میریخت تا این که شبی بالاخره غذا در گلوی خروس بیچاره گیر کرد و او خفه شد. نظر دانشمندان در خصوص زنده ماندن «مایک» این بود که چاقو شاهرگ خروس را قطع کرده اما یک لخته خون مانع از خونریزی او شده است. همچنین با این که بخش زیادی از سرش قطع شده بود اما قسمتهایی از جمله یک گوش و ساقه مغز باقی مانده بود. از آن جا که فعالیتهایی مثل تنفس، ضربان قلب و... در مرغ و خروس توسط ساقه مغز کنترل میشود مایک توانسته بود بدون سر هم به زندگیاش ادامه بدهد و زنده بماند.