حجتالاسلاموالمسلمین طه موسوی مسئول دفتر نمایندگی ولیفقیه در موسسه آموزش عالی هلال
محور بسیاری از گناهان از قبیل معاملات حرام، احتکار، خیانت در امانت، کمفروشی، رانتخواری و فساد ریشه در علاقه ذاتی انسان به مال و فرزندان دارد. مسلما همه ما لغزشهایی را از افرادی دیدهایم که عامل اصلی آن گناه، فرزندانش بودهاند، چه بسا همین فرزندان در تصمیمگیریهای حساس نقش تعیینکنندهای داشته باشند که میتواند انسان را در معرض سقوط قرار دهند.
داستان آقازادهها بحث دیروز و امروز نیست، بلکه این عامل امتحان الهی در طول تاریخ پیدایش انسان از بازیگران اصلی میدان بوده است. داستان پسر نوح و نافرمانیاش را میدانیم و البته رشادت و ازخودگذشتگی علیاکبر جوان رعنای امامحسین(ع) را در روز عاشورا از مقاتل معتبر خواندیم و در منابر علما شنیدهایم. خواندهایم که چگونه برای اهداف و عقاید پدر میجنگد و مرگ در راه خدا را سعادت میداند، البته جریان کربلا سر دراز دارد، ولی آنچه مسلم است آقازادهای به نام علیاکبر در کربلا چنان عمل میکند که هم خود و هم پدر از یک امتحان الهی سربلند بیرون بیایند.
در سراسر آموزههای دین اسلام هم در قرآنکریم و هم در کلام اهل بیت علیهمالسلام دلایل متقنی بر حتمی بودن امتحان الهی وجود دارد که سختترین آن امتحان انسان با اولاد است، چراکه عشق به فرزند جاذبه غیرقابل وصفی دارد. به تعبیر نگارنده علاقه به فرزند یک پیچ و گردنه خطرناک برای هر انسان است و زمانی که فرد مسئولیت سنگینی برعهده بگیرد، تبدیل به یک گردنه خطرناک، مهآلود و لغزنده خواهد شد و گذر از آن کاری بس دشوار است. اگر ما امروز میبینیم که به راحتی برخی از مسئولان به خاطر فساد و رانتخواری فرزندان خود که البته موجب تضییع حق ملت میشود مورد هجمه قرار میدهیم، به همین دلیل است که نتوانستند از این گذرگاه ایمن عبور کنند.
اما بیاییم پیش از هر سرزنشی این پرسش را از خود داشته باشیم که آیا ما توان مقابله و ایستادگی در مقابل زیادهخواهی فرزندان خود را داریم؟ بله، نکته اینجاست که مال و فرزند زمینهای برای امتحان الهی هستند و هر فردی را بخواهند در برابر شیطان سختتر و محکمتر بسازند، بیشتر در معرض امتحان قرار میدهند.
ساده نیست گذشت از فرزند، اما باید تراز را ابراهیم خلیل قرار داد. زمانی که باید طبق رویای خود اسماعیل نوجوانش و تنها فرزند خود را برای عرض تسلیم و بندگی و اثبات اطاعت قربانی کند؛ یک تصمیم بیبدیل و سخت. در یک طرف جوان رعنا و جاذبه ذاتی فرزندخواهی و در سمت دیگر تبعیت از تصمیم الهی. پدر خواست الهی را با فرزند مطرح میکند؛ اسماعیل نهتنها تسلیم امر پدر میشود، بلکه پدر را برای اجرای خواست الهی و قربانیشدن خود مورد تشویق و ترغیب قرار میدهد. این اوج خدامحوری است.