همه اعضاي خانواده پاي ثابت فعاليت‌هاي بشردوستانه هستند.
«سبحان» و «محسن جعفري» فرزندان خانواده نقش پررنگي در فعاليت‌هاي هلال‌احمر دارند. هردوي آنها از زمان نوجواني وارد جمعيت شده‌اند.
سبحان 36 ساله برادر بزرگ‌تر، مهندس شركت نفت است. او با بيان اينكه هلال‌احمر سرنوشتش را در زندگي عوض كرده مي‌گويد: «خيلي چيزها در زندگي نقش دارد. اما اين احساس كه براي جامعه مفيد باشيم و به افراد آسيب ديده كمك‌رساني كنيم حس خوبي است كه از هلال‌احمر مي‌توان گرفت.
در زلزله كرمانشاه همراه خانواده ساعت‌ها، كار و گاهي تا 4صبح اقلام و وسايل را براي ارسال بسته‌بندي مي‌كرديم. ولي لحظه‌اي خسته نمي‌شديم. چون هدفمان آرامش بخش و انرژي‌دهنده است.»
«ندا نعمتي» عروس خانواده هم تحت تأثير فعاليت‌هاي خانواده جعفري به‌عنوان داوطلب وارد هلال‌احمر شده است.
او جدا از همراهي خانواده در فعاليت‌هاي بشردوستانه به امدادگران و افراد مختلفي كه از هلال‌احمر معرفي مي‌شوند مشاوره روان‌شناسي مي‌دهد و در اين‌باره مي‌گويد: «فعاليت در هلال‌احمر درس‌هاي زيادي از جمله فداكاري و ازخودگذشتگي را به من يادآوري مي‌كند.
امدادگران و داوطلبان در عرصه‌هاي مختلف صادقانه و بي‌چشمداشت فعاليت مي‌كنند و اين بهترين و آموزنده‌ترين صحنه‌هايي است كه هر كسي مي‌تواند با آن روبه‌رو شود. اميدوارم بتوانم در اين جمعيت پرخير مؤثر باشم.»
محسن 35 ساله فرزند ديگر خانواده جعفري مي‌گويد: «از نوجواني همراه پدر و مادرم بسته‌هاي مواد غذايي را بين نيازمندان توزيع مي‌كنيم. مادرم هميشه مي‌گويد بايد حواسمان به ديگري باشد. از اينكه مي‌توانم با عضويت در هلال‌احمر و انجام كارهاي مثبت دل مادر و پدرم را شاد و در حد توانم به ديگران خدمت كنم حس خوشايندي دارند.»
محسن كه در حال فراهم كردن مراسم عروسي‌اش است تصميم دارد همسر آينده‌اش را با جمعيت هلال‌احمر آشنا كند تا اين راه در خانواده جعفري همچنان ادامه داشته باشد.
گپي با نوه‌هاي خانواده جعفري
مي خواهيم مثل مادرجون و پدرجون باشيم
نوه‌ها هم از قافله فعاليت‌هاي خانواده عقب نمانده‌اند و همچون ديگر اعضاي خانواده لباس هلال‌احمر بر تن مي‌كنند. آنها تحت عنوان غنچه‌هاي هلال فعاليت مي‌كنند.
«پانيز جعفري» 9 ساله مي‌گويد: «هميشه در كارهاي هلال‌احمر به پدرجون و مادرجون كمك مي‌كنم. دوست دارم مثل آنها باشم و به ديگران كمك كنم.»
«پويان جعفري» ديگر نوه خانواده هم مي‌گويد: «هميشه با دوستانم به هلال‌احمر مي‌روم. نقاشي مي‌كشم و شعر مي‌خوانم. دوست دارم جان مردم را نجات دهم.»