شماره ۱۴۹۱ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۴ شهريور
صفحه را ببند
پشت صحنه شهرونگ به روایت دوربین مداربسته
شهرونگ دوساله

دوربین مداربسته

بدون مقدمه بگویم که دو‌سال از روزی که بنده را آوردند نصب کردند گوشه تحریریه و در گوشم گفتند حواست به اینها جمع باشد گذشته. اولش همه‌شان فکر کردند من را از بالا فرستادند که حواسم به حرف‌ها و حرکات جامعه مطبوعات طنز کشور باشد که متاسفانه حدسشان اشتباه از آب درآمد، چون آنهایی که از بالا فرستاده می‌شوند، معمولا توی کانال کولر هستند. من از همان روز اولش فقط یه دوربین ساده بودم که قصدم فضولی تو زندگی خصوصی نویسندگان بود. به هرحال انگار همین دیروز بود که همه‌شان جمع شدند توی این تحریریه و خواستند درباره اهداف پیشبردی و آرمان‌های شهرونگ صحبت کنند که دیدند تایم ناهاره و بی‌خیال شدند و رفتند ناهارشان را بخورند و همین روند الان دوسالی هست که ادامه دارد. به لنز و حافظه داخلی‌ام قسم می‌خورم همه‌شان را اندازه هم دوست دارم. همین هفته پیش بود که وحید میرزایی با دهان کج داشت می‌گفت: «نمیدونم چرا دوربین مداربسته مارو نمیبینه!» بنده در جواب باید بگم «داداش شما ماشاالله با این قد و قامت کشیده اصلا توی کادر ما جا نمیشی بخوایم ببینیمت! من یک عالمه فیلم دارم که توش دو زانو در رفت و آمده. تا مدت زیادی از روی زانوهای شما تشخیصتون میدادم. درضمن من با دوربین‌های عسلویه دارم رایزنی می‌کنم از اونجا برای ما خبر تهیه کنن ازتون.» اگر نمی‌دانید، بدانید وحید میرزایی یک پایش اینور است، یک پایش عسلویه و چون قدش بلند است، اتفاق خطرناکی هم برای وی نمی‌افتد و نیاز به نگرانی نیست. در هرحال این هفته چون یک گوشه تحریریه نشسته بود، توی کادر ما بود و داشت زیر لب با پیردانای درونش حرف می‌زد که ‌هادی حیدری آمد داخل تحریریه و گفت: «بچه‌ها دوساله شدیم! واسه این اتفاق فرخنده چه کار کنیم؟» شهاب نبوی دستش را بالا برد و گفت: «شام بدید!» ‌هادی سرش را تکان داد و گفت: «نه یه کار خلاقانه‌تر!»
چند دقیقه‌ای همه فکر کردند و احمدرضا کاظمی گفت: «حقوقا رو ببرید بالاتر» ‌هادی حیدری دستی به ریش همیشه پروفسوری‌اش زد و گفت: «نه نه خیلی تکراریه» سوشیانس شجاعی‌فرد داد زد: «آقا ببرید تور جزایر سفید یونان» همه ساکت شدند و چپ‌چپ نگاهش کردند و گفت: «خب جزیره قشم!»‌ هادی همین‌طور خیره مانده بود و سوشیانس سرش را انداخت پایین گفت: «تور نمک‌آبرود!..آقا اصلا پارک لاله جوجه و بدمینتون ببریم زیرانداز بندازیم» ‌هادی پشت چشمی نازک کرد و گفت: «نه بابا خیلی کلیشه‌ایه ایده‌هاتون! وایسید یه دقیقه فکر کنم. دو‌سال شده‌ها. باید یه کار اساسی کرد!» کل تحریریه در فکر فرو رفت و حتی خود من هم نمی‌دانستم بهترین ایده برای این اتفاق فرخنده چیست که ‌هادی حیدری بشکن زد و گفت: «یافتم!» صدایش را صاف کرد و همه سعی کردند احساساتشان را کنترل کنند که گفت: «میدیم نعیم تدین یه کاریکاتور از همه بچه‌ها بکشه بذاریم اینستاگرام» وحید ‌میرزایی روزنامه توی دستش را انداخت روی میز و گفت: «پارسالم که همین بود خب!» ‌هادی نشست پشت میزش و درحالی ‌که داشت شماره نعیم تدین را می‌گرفت، گفت: «نه قیافه‌هاتون از پارسال تا امسال کلی فرق کرده. میگم لباساتونم عوض کنه» به هرحال جشن دوسالگی شهرونگ هم برگزار شد و دوستان تا یک هفته کاریکاتورهای همدیگر را لایک و بوسه بر گونه‌های همدیگر می‌فشردند که ‌هادی حیدری مطمئن شد اینها زود به همه چیز راضی می‌شوند و حقوق‌های بالارفته را واریز کرد! و این شد هَپی‌اند این هفته...

 


تعداد بازدید :  411