حمید جلالی فعال محیط زیست
نخستینبار وقتی با واژه مسئولیت آشنا شدم در یکی از کلاسهای درس دوره راهنماییام بود، اما بعدتر مسئولیت برایم تعریف دیگری پیدا کرد؛ آن هم درست زمانی بود که با محیط زیست آشنا شدم. محیط زیست به من کمک کرد تا نقش خودم را بهعنوان یک انسان در شهر، کشور و کره خاکی ببینم و روی مفهوم مسئولیت اجتماعی متمرکز شوم. زمانی که نسبت به محیط زیست حساستر شدم، تلاشم برای فرهنگسازی شروع شد. هر کسی که دغدغه اجتماعی دارد به نظر من باید تغییر را از خودش شروع کند. خوشبختانه چند سالی است که فرهنگ پاسداری از محیط زیست در میان شهروندان نسبتا نهادینه شده است؛ تفکیک زباله تر و خشک را دیگر اکثر خانوادهها انجام میدهند یا موضوع آشغالنریختن در مکانهای عمومی و تفریحی کمکم دارد در جامعه همهگیر میشود. البته هنوز تا رسیدن به فرهنگ جمعی فاصله زیادی داریم، اما به عقیده من همین که مردم نسبت به این موضوعات حساس شدهاند، بسیار خوشایند است و جای امیدواری دارد. جامعه فقط به خانوادهها و افراد محدود نمیشود؛ ما باید گروههای اجتماعی را نیز نسبت به مسئولیتهایشان در جامعه حساس کنیم. ایجاد تغییر در سازمانها و شرکتها در کنار خانوادهها بسیار اهمیت دارد. همانطور که ما باید تغییر را از داخل خانه شروع کنیم و سبک زندگی خودمان را تغییر دهیم، به همین نسبت هر فردی خارج از خانه در گروههای اجتماعی نیز باید نکتههای محیط زیستی را ترویج دهد.
در سازمانها و شرکتها ظرفیت بسیار زیادی برای کار در حوزه محیط زیست وجود دارد. تشکلهای مردمنهاد در فضای اجتماعی بیشتر فعالیت میکنند؛ حال تصور کنید چنین فضایی در غالب همکاران یک شرکت ایجاد شود. اتفاقا گروههای کاری جمعهای کوچکتری است که میتواند نتیجه و اثرگذاری را خیلی زود در محیط کاری ایجاد کند و نهایتا این فرهنگ است که در وجود آدمها نهادینه میشود و افراد آموختههایشان را در جامعه بسط میدهند. توضیح بیشتر در این رابطه را با مثال میتوان ارایه داد؛ خیلی از شرکتها برنامههایی مثل جمعآوری زباله برای کارمندان در فضای سبز میگذارند. در این موارد افراد خودشان تجربه میکنند و علاوه بر اقدام، بر فرهنگسازی نیز متمرکز میشوند. با این برنامهها همکارها در محیط کار نسبت به محیط زیست حساس میشوند و افراد در فرآیند حفاظت از محیط زیست مشارکت میکنند.
در محیطهای کاری میتوان کمیته محیط زیست یا کارگروهی با این عناوین تشکیل داد و در واحدهای کاری نیازسنجی کرد و با برنامهریزی دغدغه مسئولیت اجتماعی را برای افراد به وجود آورد؛ البته به نظر من تا جایی که ممکن است در فعالیتهای حوزه بشردوستی و محیط زیستی باید برنامهریزی را به خود کارمندان سپرد تا این دغدغه برای تکتک افراد ایجاد شود. ارتباط ایجاد کردن و توسعه فعالیتها به طراحی ساز و کار رسانهای نیاز دارد که در دنیای امروز از ظرفیت شبکههای اجتماعی میتوان بهخوبی بهره و حرکتها را با سرعت و دقت بیشتر و موثرتری پیش برد. من بهشخصه شاهد فعالیتهایی بودهام که بهواسطه گروههای محیط زیستی به فعالیتهای سازمانی یا شرکتی وارد شد و بعد از ایجاد دغدغه و حساسیت بین کارمندان، همه شاهد تغییر مثبت بودند؛ مثلا دانه گیاهان برای کاشت به کارمندان داده شد؛ بعد از مدتی محیط اداری شاهد تغییر مثبت بهواسطه وجود گیاهان زیادی بود. روانشناسان میگویند رنگ سبز طبیعی در لحظه حال آدمها را خوب میکند. از این موارد بسیار زیاد است؛ مثلا میتوان کارمندان را در راستای کاهش مصرف ظروف یکبار مصرف تشویق کرد و به جای استفاده از لیوانهای پلاستیکی هر کسی با لیوان خودش آب بنوشد. از همین حرکتهای کوچک میتوان به کارهای بزرگ رسید. دغدغه مسئولیت اجتماعی در حوزه محیط زیست در کشور ما ایجاد شده است و هر کسی در زندگی خانوادگی و کاریاش میتواند این دغدغه را بسط دهد.