مرحوم بیژن دفتری بشلی اول فروردین ۱۳۲۷ در سوادکوه به دنیا آمد. او را پدر امدادونجات ایران میدانند. دفتری یکی از بنیانگذاران طرح شبکه امدادونجات جمعیت هلالاحمر به حساب میآید. در ادامه روایت او از روزهای ابتدایی زلزله بم را میخوانیم:
زلزله بم بهسرعت توسط کشیک سازمان امدادونجات به همگان اطلاع داده شد، اما در این زمان مدیرعامل هلالاحمر استان سیستان و بلوچستان هم وقوع زمینلرزهای را در قسمت شمالی این استان اطلاع داد و گزارشهای تلفنی نیز از زمینلرزههایی در شمال استان هرمزگان، جنوب استان یزد و شرق استان فارس میرسید که وقوع زمینلرزهای در مقیاس بسیار وسیع را نشان میداد؛ چرا که چندین استان با آن مواجه شده بودند. به مدیران عامل استانهای مذکور اعلام شد ضمن جستوجو در استانهای خود به حالت آمادهباش باشند.
معمولا موسسه ژئوفیزیک دو یا سه ساعت پس از حادثه محل زلزله را در آن زمان اعلام میکرد؛ بر همین اساس با موسسه ژئوفیزیک تماس گرفته شد و بهصورت غیررسمی اعلام کردند که زمینلرزه در حوالی جازموریان بوده است، اما از آنجا که اطلاع داشتم این ناحیه سکنه زیادی ندارد به نظر میرسید نمیبایست زلزله مخربی باشد، اما تجربه نشان میداد با این لرزش وسیع حتما یک جای کار مشکل دارد. به همین دلیل با دکتر نوربالا، رئیس وقت جمعیت هلالاحمر تماس گرفتم تا تمهیدات لازم پیشبینی شود. در همین زمان مدیرعامل یکی از استانها تماس گرفت و گفت که به دلیل قطع برق نمیتواند با شهرستانهای کهنوج و بم تماس حاصل کند که این امر نشان میداد زلزله در یکی از این دو شهر واقع شده است؛ به همین دلیل به مدیرعامل جمعیت هلالاحمر کرمان اطلاع دادم تا عوامل امدادی خود را به سمت بم اعزام کند و همینطور به مدیرعامل سیستان و بلوچستان و کهنوج نیز اعلام شد که بلافاصله نیروهای خود را به سمت کهنوج، جیرفت و بم اعزام کنند.
در فرودگاه مرحوم ملااکبری، معاون امدادونجات وقت استان کرمان اطلاع داد خودروهایی که از بم به سمت کرمان در حرکتند مجروحان زیادی همراه دارند و این خبر ما را مطمئن کرد که حادثه بزرگی را پیش رو خواهیم داشت! وارد شهر بم که شدم حوالی ظهر بود. از همان بدو ورود تخریب شهر قابل مشاهده بود. ساختمان جمعیت هلالاحمر بم ویران شده بود و امدادگران باقیمانده در مرکز جوانان جمعیت که تقریبا ساختمانش سالم بود جمع شده و مشغول امدادرسانی بودند، اما ساختمان مملو از مجروحان بود و ما نیز شروع به شناسایی افراد جانباخته و انتقال اجساد به محل دفن کردیم.
آغاز عملیات جستوجو و نجات از همان لحظات اولیه به وسیله بازماندگان و تعدادی از کارکنان هلالاحمر و سایر ارگانها آغاز شد و اعزام مجروحان با وسیله نقلیه تا پایان روز نخست ادامه داشت. پس از انتشار خبر از طریق رسانهها هجوم افراد به بم بهقدری افزایش یافت که سبب ایجاد ترافیکی سنگین شد که راه دو ساعت و نیمه را باید 10 ساعته میپیمودیم.
هر چند فرودگاه در ابتدا دچار خساراتی شده بود ولی بهسرعت ترمیم و قابل بهرهبرداری شد، بهگونهای که از روز دوم مصدومان از طریق هواپیما جابهجا میشدند. در شب نخست برای مجروحان و مصدومانی که تعدادشان به حدود 14 هزار نفر میرسید هیچ دارویی وجود نداشت و ما مجبور بودیم با همکاری استانداری برای تامین دارو به روشهای سنتی عمل کنیم، اما از صبح روز دوم با مساعدت نیروهای امدادی حمل مصدومان به وسیله بالگردهای هلالاحمر و هواپیماهای ارتش، سپاه و سازمان هواپیمایی کشور آغاز شد. طی دو روز، 14 هزار مصدوم از منطقه خارج شدند، اما خروج حجم زیاد مجروحان و انتقال آنها به مراکز درمانی شهرهای دیگر مشکلات جدیدی به وجود آورد که قابل پیشبینی نبود؛ چرا که انتقال مجروحان بدون هماهنگی با بیمارستانهای شهرهای دیگر بود و مسئولان بیمارستانها دچار غافلگیری و بحران شدند! حتی خیلی از مجروحان که زخمهای سطحی داشتند پس از بهبود برای بازگشت دچار مشکل میشدند! بازماندگانی هم که عزیزانشان انتقال یافتند نگران بودند و مرتب سوال میکردند. باید عنوان کرد اگر نیروهای درمانی بهسرعت در منطقه مستقر میشدند، احتیاج به خروج این تعداد از مجروحان نبود و بررسیهای بعدی نشان داد که فقط حدود دو هزار نفر از این مصدومان نیاز به خروج از منطقه داشتهاند.