شماره ۱۵۰۷ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۴ مهر
صفحه را ببند
تهران را در کجا بسازیم؟

به‌ناز مقدسی روزنامه‌نگار

جنگل‌ها و درختان را نابود کرده‌اند و حالا زمین‌هایی که قتلگاه درختان است، تبدیل به بالای شهر و محله گرانقیمت شده است. این اتفاقی است که در بهشت گردشگری ایران یعنی «گرگان» افتاده است.
محلی‌های قدیمی این شهر می‌گویند سال‌ها قبل زمین‌های اطراف النگدره و جاده ناهارخوران آن‌قدر ارزان بود که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد روی آنها سرمایه‌گذاری کند، اما حالا کمتر کسی می‌تواند خانه‌های گرانقیمتش را بخرد یا حتی اجاره کند.
همان خانه‌هایی که با قطع‌شدن هزاران درخت بنا شدند و مرز باریکی بین مناطق مسکونی و جنگل پدید آوردند. واقعیت این است که در فرهنگ ما ایرانی‌ها هیچ‌وقت باکلاسی و گرانی معیار مشخصی ندارد، در گرگان خانه‌هایی که در قتلگاه درختان ساخته می‌شوند، گران‌ترند و در تهران خانه‌های روی گسل‌های خطرناک. ظاهرا فقط مهم است که وقتی در خانه‌ات را باز می‌کنی، جنگل یا مرکز خرید لاکچری روبه‌رویت باشد. برای همین است که دلم می‌خواهد اولین آدم‌هایی را که روی زمین مرزبندی بالای شهر و پایین شهر را  کشیدند، پیدا کنم. می‌خواهم در چشمانشان زل بزنم و بپرسم چرا؟! اصلا معیارتان برای این انتخاب‌ها چه بود که فقیرترها را یک سو فرستادید و ثروتمندان را دور خودتان
جمع کردید.
شاید هم اصلا انتخابی در کار نبوده و هر جایی که فقرا چادر زده‌اند و آجری روی آجر گذاشتند تا سرپناه‌شان شود، باقی آدم‌ها فاصله‌شان را با آنها حفظ کرده‌اند و هر کدام به اندازه چند متر بالا و بالاتر رفته‌اند تا حالا مرز بین زندگی‌ها از بالا به پایین شهر مشخص باشد! مرزی که البته واقعیت آن را زیر زمین با گسل‌ها و ریشه‌های درختانش مشخص می‌کند، اما روی زمین جای دیگری است.
فرض کنیم که همین فردا پایتخت را از صفر بکوبند و از آن تنها یک پهنه خاکی باقی بماند، حالا تهران را چطور باید ساخت؟ اصلا می‌شود میدان راه‌آهنش را به تجریش منتقل کرد و فرمانیه را به شوش؟  اگر این اتفاق بیفتد، مردم ترجیح می‌دهند خانه‌شان در فرمانیه جنوب شهر باشد یا شوش بالای شهر؟ یا اصلا تکلیف گسل‌های تهران چه می‌شود و شهرداری باز هم مجوز ساخت‌وساز در تهران را می‌دهد یا در یک فرمان مشروع تهران از نقطه دیگری در ایران آغاز می‌شود؟!
راستش فکر می‌کنم تا زمانی که فرهنگ ما برای نشان دادن سطح بالای زندگی در روی شیب‌های کوه و قتلگاه درختان خلاصه شود و باکلاسی را ظاهر هر چیز توخالی ببینیم، نه این شهر آباد می‌شود، نه آن آبادی.


تعداد بازدید :  310