شماره ۱۵۱۵ | ۱۳۹۷ شنبه ۱۴ مهر
صفحه را ببند
رضا شفیعی جم:
با خرید یک پیراهن گل‌گلی،‌ فروشنده‌ای را پولدار کردم
رضا شفیعی‌جم با حضور در برنامه «فرمول یک» به فیلم‌های کمدی و استندآپ کمدی‌ها انتقاد کرد.

شفیعی‌جم در ابتدا درباره کارهای اخیرش گفت: کار من هنر است. اگر کار نباشد، در خانه نقاشی یا کوزه‌گری می‌کنم. یک وقت‌هایی هم کارگردانی یا بازیگری. اخیرا سر کار آرش معیریان بودم که ۴۰روز طول کشید. در این کار نقشی دارم که تقریبا جدی است و کار در عین ‌حال که طنز است، بار جدی دارد.
 تیپ بازی‌کردن به شرطی خوب است که به بافت کار بخورد. من کار طنز را یک علم می‌دانم اما حالا اگر شما تصویر فیلم‌های کمدی را حذف کنید و فقط صدایش را بشنوید، تمام قصه آن را متوجه می‌شوید؛ چراکه تمام فیلم بر مبنای دیالوگ‌هاست و ما هنوز روی تصویر طنز کار نکرده‌ایم. طنز تیپ و گریم هم هست.
گاهی به خاطر پول در آثاری که ضعیف بوده، بازی کرده‌ام، به خاطر پول می‌روم و خاطره تعریف می‌کنم. اسمش را هم گذاشته‌اند استندآپ. استندآپ که این نیست. این کار خاطره‌گویی است.
با توجه به برنامه نظرسنجی‌ که انتخاب بین علی کریمی و علی دایی است، باید بگویم این افراد را دوست دارم و نمی‌توانم یکی از آنها را انتخاب کنم. علی دایی بی‌نهایت آدم صبور و زحمتکشی است. این همه با او شوخی و اذیتش کردند اما به او بابت صبوری‌اش خسته نباشید می‌گویم. من بودم قاطی می‌کردم، واقعا هر چیزی حدی دارد. البته بچه‌ها از روی عمد هم این‌قدر با او شوخی نمی‌کنند. علی دایی در هر زمینه‌ای آدم خوبی است.
وقتی اسم من در اینترنت جست‌وجو می‌شود، اولین نتیجه درباره ازدواجم است. مسأله ازدواج و جدایی من بدون اجازه روی بیلبورد است. این کار قشنگی نیست. البته برای من نه، بیشتر برای طرف مقابل. برخی سایت‌ها هنوز برنامه «شام ایرانی» را بالا می‌گذارند. من بازیگرم و بازیگری کارم است و این کارها خوب نیست. آن بخش از مصاحبه من هم قرار بود از برنامه حذف شود اما کم‌لطفی کردند و حذف نشد. عیبی ندارد اما ‌ای کاش ادامه ندهند.
خانم ماهایا پطروسیان به من زنگ زد و خیلی ناراحت بود. می‌گفت به من زنگ می‌زنند و می‌گویند تو شفیعی‌جم را در زندگی مشترک اذیت کرده‌ای! ولی ما که اصلا زن و شوهر نبودیم و شاید نقشش را بازی کردیم اما مردم اشتباه گرفته‌اند.
در «کوچه اقاقیا» برای بازی در نقشم رفتم بازار و لباسی خریدم که فروشنده می‌گفت این را برای چه می‌خواهی و خریدار ندارد. من آن لباس گل‌گلی را پوشیدم و بعدها در نقش «بامشاد» هم از آن استفاده کردم و باعث شدم فروشنده آن لباس پولدار شود! به من می‌گفت یک انبار از آن لباس‌ها داشته و همه را فروخته است. قبلا اسم آن لباس‌ هاوایی بود اما از آن به بعد به‌عنوان لباس «بامشادی» معروف شد.
سر چهارراه با بچه‌ها جنگ و دعوا دارم و روزی ۴۰ تا جوراب می‌خرم. روی سرم می‌ریزند و می‌گویند از او خریده‌ای، از من هم بخر. دسته‌ای هم می‌فروشند و تکی نمی‌دهند. من یک کشو از این جوراب‌ها دارم، همه با هم روی سرم می‌ریزند و آهنگ «بی‌وفایی» را می‌خوانند.


تعداد بازدید :  375