شماره ۱۵۱۶ | ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۵ مهر
صفحه را ببند
کوچه اول

چگونه خر نشویم؟  | داود نجفی|    چک اولین حقوقم را نقد کردم و با یک جعبه شیرینی به خانه آمدم. داشتم پول‌هایم را می‌شمردم و توی ذهنم حساب می‌کردم که چند ماه دیگر می‌توانم ماشین بخرم که عمورضا با لبی خندان نزدیکم آمد و گفت: «بده کمکت کنم، عموجون» همین‌که داشت پول‌ها را می‌شمرد، گفت: «ببین داود، تو دیگه الان خیلی در معرض خطری؛ چون پول داری آدمای زیادی میان سمتت.» تا حالا کسی این حرف را بهم نزده بود. خیلی برایم جالب بود. دسته‌ پول را زمین گذاشتم و گفتم: «چه کار کنم عموجون؟» عمو گفت: «ببین! تو قیافه‌ات اصلا خنده‌دار نیست، پس اگه کسی با خنده اومد سمتت بدون می‌خواد خرت کنه.» گفتم: «چه کار کنم خر نشم؟ از کجا بفهمم خرم کرده یا نه؟» عمو درحالی که پول‌های شمرده‌شده را توی جیبش می‌گذاشت، گفت: «خب، خر شدن دست خود آدم نیست، ولی اگه دیدی موقع رفتن هنوز لبخند رو لبای طرفه، بدون خرت کرده.» بعد هم با لبخند دور شد.


تعداد بازدید :  301