شماره ۱۵۱۷ | ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۶ مهر
صفحه را ببند
کوچه اول

سزای آدم مفت‌خور  | داود نجفی|    آقا ‌فریبرز، شوهرعمه‌م هر چیزِ رایگانی که ببیند اختیارش را از دست می‌دهد. مثلا چندسال پیش، وقتی به مغازه‌ دوست شیرینی‌فروشش رفته بود، دوستش مغازه را به‌ او می‌سپارد تا برود و زود برگردد، بر اثر خوردن همه‌ شیرینی‌ها و شمع‌ها دیابت گرفت و یکی از چشمانش هم کور شد. از صفات دیگر آقا ‌فریبرز، همدردی کردن است. یعنی تب داشته باشید، تب دارد، سرطان بگیرید، سرطان می‌گیرد، سرفه کنید، سرفه می‌کند. چند وقت پیش سرمای بدی خوردم. دکتر کلی قرص و شیاف برایم نوشت. آقا ‌فریبرز هم پابه‌پای من سرما خورد و سهم خودش از قرص‌ها را برداشت و برد. فرداش عمه دست آقا فریبرز را گرفت و آورد خانه‌ ما و با داد و فریاد گفت: «اینا چی بوده دادی شوهرم بخوره؟ ببین لباش غنچه‌ای شده، دکتر گفته برای اینکه محتویات درون معده‌اش منجمد نشن باید تا آخر عمرش در جای گرم نگهش دارین.» بعد هم گذاشتش زیر کرسی و رفت.

 


تعداد بازدید :  332