شماره ۱۵۱۹ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۸ مهر
صفحه را ببند
فلکه اول

کله‌مون گنده‌ست!  | شهاب نبوی|   پسری بود با کله‌ای بسیار گنده. او سال‌های ‌سال گمان می‌کرد بزرگ‌بودن کله‌اش به دلیل پر و پیمان بودن آن است؛ تا اینکه برای اولین‌بار در مستند شصت جانور تا حدودی خطرناک با فیل روبه‌رو شد. با خودش گفت: «دیگه کله گنده‌تر از فیل که عمرا نداریم. ولی اندازه گاومیش هم عقل و شعور نداره.» بعد موضوع را با پدرش در میان گذاشت. پدرش طبق عادت همیشگی، ابتدا چند تا فحش حداقلی به علاوه دو-سه تا فحش حداکثری بارش کرد. یک لگد هم نثار انتهایش کرد و سپس گفت: «کله بزرگ توی خانواده ما ارثیه دلبندم. کله همه‌مون بزرگه. تازه کله بابابزرگت خدابیامرز این‌قدر بزرگ بود که از در اداره تو نمی‌رفت و یه عده از خدا بی‌خبر می‌خواستند بازنشسته‌اش کنند. البته آقا جونت چون عاشق خدمت و این قرتی‌بازیا بود، اداره رو ول نکرد. چند روز یک‌بار می‌رفت جلوی در و یه ماموریت می‌گرفت و می‌رفت. توی یکی از همین ماموریت‌ها با یک اداره دیگه آشنا شد. از اونا اصرار، از آقاجون انکار که مگه خودتون کارمند ندارید، مزاحم کارمند بقیه می‌شید؟ اما این‌قدر بهش گیر دادند تا بالاخره قبول کرد برای اونا هم کار کنه. بعدش یک روز که توی خونه خوابیده بود و خودشو جای کودک جا زده بود و داشت توی مسابقه تلفنی شبکه پویا شرکت می‌کرد، از طرف سازمان نمی‌دونم چی چی باهاش تماس گرفتند که بیا برای ما هم کار کن. آقا جونت هم گفته بود اگه یک‌بار دیگه مزاحمم بشید به رئیسم می‌گم؛ اما دیگه این‌قدر اصرار کردند این شغل رو هم بر عهده گرفت.» گفتم: «اینا چه ربطی به کله گنده ما داشت؟» گفت: «احمق، ما چون کله‌مون گنده‌ هست، از در اداره که رد نمیشیم، می‌شینیم توی خونه و حقوق‌مون رو می‌گیریم.»

 


تعداد بازدید :  336