شماره ۱۵۱۹ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۸ مهر
صفحه را ببند
شهرونگ به روایت دوربین مداربسته
بسوزونید راحت شیم!

دوربین مداربسته

شما اگر خسته نشدید ولی من دیگر خسته شدم از دوربین مداربسته بودن. شما حاضرید کل عمرتان را بچسبید به سه گوش یک دیوار و از دور خوشی‌ها و ناخوشی‌های بقیه را ببینید؟ حتی دزد هم که می‌آید باز فقط باید عین درخت نگاهش کنی و با آن رزولوشن مزخرفت تصویرش را یک‌جوری ضبط کنی که حتی خود دزد هم نتواند خودش را شناسایی کند. واقعا که دچار پوچی و ناامیدی در زندگی‌ام شدم و شاید یک روزی زدم سیم خودم را قطع کردم و خلاص! به هرحال این هفته هیچ‌کس روی مود نبود. اولین خبرش هم رفتن آقای اشرفی از روزنامه بود. آقای اشرفی کیه؟! معاون تحریریه یا بهتر بگم از دستان مهم پشت‌پرده روزنامه شهروند که بنده افتخار می‌کنم تصاویر متعددی از چایی خوردنش، روزنامه خواندنش، تقسیم کردن ناهارش، حالت‌های مختلف متن سانسور کردنش و هزاران تصاویر به‌یادماندنی و خاطرانگیز دیگر از ایشان ثبت و ضبط کرده‌ام و به یادگار در تحریریه نگه می‌دارم. با رفتن آقای اشرفی همه داشتند با فین و گریه کردن توی دستمال کاغذی‌هایشان با هم رقابت و شوآف می‌کردند که شهرام شهیدی در تحریریه را باز کرد و پیت نفت را انداخت وسط تحریریه و گفت: «من اعتراض دارم!» همه پریدند روی میز و محدثه عیوض‌خانی چشم‌هایش را بسته بود و جیغ می‌زد «درود به شرفت! بذار من اول بسوزونم... ای ننگ بر حقوق کم!‌ ای ننگ بر نداشتن بیمه! فندکو بنداز شهیدی.» همه ساکت شدند و شهرام شهیدی چپ‌چپ نگاهش کرد و گفت: «ببخشید ولی فضای اعتراضی من بودا! می‌خواستم بگم جمع کنید با این سانسوراتون. » بله، شهرام شهیدی برای اولین بار اعتراض کوبنده‌ای علیه این موضوع کرد که درنهایت به خوردن گل‌گاوزبان و نبات ختم شد و مسئولان سانسور هم راهکارهای موثری جلو پای نویسندگان گذاشتند، از قبیل نفس کشیدن عمیق و تا 10 شمردن.‌ هادی حیدری پیت نفت شهرام شهیدی را هم از پنجره پرت کرد پایین و دو دقیقه بعد شهاب نبوی با پیت نفت آمد بالا و پیت را انداخت وسط تحریریه و داد زد: «آقا این حق‌التحریرارو چرا نمی‌ریزید؟ دیر شدا.» دقیقا همون لحظه بود که همه دلیل روی مود نبودنشان و افت کیفی حضورشان  را فهمیدند! اما مسئولان واریز به این یکی روزنامه‌نگار خودسوز هم وقعی ننهیدند و شهاب نبوی دوباره داد زد: «حداقل پیت نفتو نندازید توی خیابون بیفته رو کله یکی که داره سیگار می‌کشه! نزدیک بود منفجر شم! اینو که دیگه می‌تونید؟»  باز هم مسئولان به کتفشان هم حساب نکرده و پیت نفت را از پنجره پرت کردند بیرون که 10 دقیقه بعد سوشیانس شجاعی‌فرد با پیت نفت آمد بالا توی تحریریه و گفت:  «هیچ می‌دونید توی اروپا هیچ‌کس اجازه نداره با نفت چنین برخورد وقیحانه‌ای بکنه؟!» بعدش زد زیر گریه  چون متاسفانه به سندروم «چرا این سفر لعنتی تموم شد» دچار شده و گوشه‌ای کز کرد و عکس‌های سفرش را با خودش مرور می‌کرد که دیدیم مونا زارع پیت نفت را زده به دیوار و با اکلیل آبی و صورتی رنگی‌اش کرده و یک مشت گل و گیاه گذاشته تویش و پست اینستاگرام گذاشته:«اگرم می‌خواید خودتونو بسوزنید رنگی‌رنگی و گلدار بسوزونید آدم دلش نگیره!»


تعداد بازدید :  314