دکتر ناصر عمادی پزشکی است که مرز نمیشناسد. او متخصص پوست، عضو هیأت علمی دانشگاه علومپزشکی تهران و از مجروحان شیمیایی جنگ است. این پزشک داوطلب هلالاحمر در کشورها و شهرهای مختلف حاضر میشود و نیازمندان را رایگان درمان میکند. آنچه در ادامه میآید خاطره او از حضور در چند روستا به تاریخ 15خرداد 91 است:
از پارسال تصمیم گرفتم هر 2 یا 3 هفته یا لااقل ماهی یکبار به روستاهای استان مازندران برای ویزیت بیماران بروم، چون عدهای گله میکردند که چرا آفریقا میروم؛ در همین ایران ما هم بیماران نیازمند بسیار هستند.
حضورم در روستاها چند نتیجه مثبت داشت: نخست آنکه مردم روستاها خوشحال میشدند که پزشک متخصص پوست به خانههای آنها آمده و رایگان ویزیتشان میکند که این به نوعی ایجاد امنیت و آرامش و انس و الفت در بین بیماران و مردم بود، زیرا یکی از بیماران دو هفته بعد حضورم در روستایشان به من میگفت: آقای دکتر عمادی روزی که شما به روستای ما در لاریم جویبار آمده بودید و فرزند من را معاینه کردید، آن روز احساس خیلی خوبی داشتم، چون حس کردم دولت و مسئولان به فکر ما هستند که متخصص پوست را به روستای ما فرستادند و حتی گفتم اگر خودتان هم داوطلبانه آمده باشید، چه با ارزشتر. همان روز به خودم گفتم وقتی دیگران اینقدر به ما محبت میکنند، چرا من به دیگران محبت نکنم. ایشان میگفت آن روز اینقدر خوشحال بودم که همسرم به من میگفت امروز صبح از بیماری بچه نگران بودی، ولی حالا خیلی سرحالی چه خبر شده. بله، واقعا ما پزشکان میتوانیم منشأ شادی و نشاط در جامعه باشیم اگر... .
دوم آنکه با حضور در روستاها میتوانیم بیماریهای نادر را در منشأ بیماری (روستاها) شناسایی و اطلاعات آن را با دیدگاه تخصصی به پزشکان خانواده روستایی انتقال دهیم که در آن صورت دیگر بیماران مجبور نخواهند بود با هزینه و اتلاف وقت زیاد در شهرها به دنبال مطب پزشک متخصص پوست باشند، چون پزشک عمومی مستقر در مراکز بهداشتی روستایی قادر به درمان بیماران خواهد بود. به عبارتی هم درمان بیماران زحمتکش روستایی، هم شناسایی بیماری در منشأ آن، هم آموزش پزشکان عمومی شاغل در روستاها، هم تجربه خودمان بهعنوان پزشک متخصص، هم حفظ زمان و هزینههای مالی برای بیماران روستایی و مهمتر از همه ایجاد محبت و دوستی و افزایش اعتماد بیماران به نظام سلامت کشور نتایج حضور متخصصان در روستاها خواهد بود. از تعداد روستاهایی که برای درمان رایگان بیماران رفتهام میتوانم خطیرکوه سوادکوه، نجار کلاه کیاکلا، میدانسر قائمشهر، ارطه قادیکلاه، کفشکرکلاه، چمازکتی، لاریم، جویبار، کوهیخل و ... را نام ببرم.
اما چرا این ماجرا را تعریف کردم؟ قضیه از آن قرار است که دعا کردم آقایان از دست این پزشک متخصص پوست زود خسته نشوند، چون رفتوآمد به روستاها با خودروی خودم است و تلاش کردم هیچ زحمتی برایشان نباشم، فقط اطلاعرسانی برعهده آنان باشد. اما در این مدت دوهفته باوجود تماس تلفنی بنده هنوز خبری نیست. شاید دیگر بیماری با مشکل پوستی نداریم یا آقایان سرشان شلوغ باشد و ... .
به هرحال هنر مردان روزگار آن است که خسته نشوند و گله نکنند که کردم! جانم مولا علی (ع) که امروز سالروز تولد او است میفرماید، عالمترین انسانها کسانی هستند که تمام وجودشان از علم سخن بگوید و زبونترین دانشمندان کسانی هستند که علمشان فقط بر سر زبان آنها باشد، زیرا آنان علم را فقط برای افتخار خود و دنیا میخواهند، نه برای نجات بیماران و نیازمندان.
ایام اعتکاف در مساجد است. چه صفایی داشت وقتی امروز جوانهایی را در مسجد جامع قائمشهر میدیدم که خالصانه نماز و روزه را برای خدا شرط زندگی خود میدانستند. کاش خدمت به این معتکفان بخشی از شروط زندگی ما پزشکان باشد که برکت واسعه آن بیانتها خواهد بود.