شماره ۱۵۲۲ | ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۲ مهر
صفحه را ببند
کاهش آسیب‌های اجتماعی، اولویت داوطلبان هلال
پرستاران و پزشكان داوطلب كرماني هر کاری از دستشان بربیاید در مناطق محروم انجام می‌دهند

دره‌هاي عميق، راه‌هاي برف‌گير و صعب‌العبور روستاهاي كوهستاني هم جلودار آنها نيست. وقتي زني باردار با هزار اميد به انتظار در آغوش كشيدن نوزادش مانده و يا كودكي چشم به راه پزشكي است كه مرهمي روي زخم‌هايش بگذارد، پرستاران و پزشكان داوطلب كرماني هميشه آماده به خدمت‌اند. پرستاري كه نوزادان بسياري را به آغوش مادران بازگردانده، جواني كه با همراه كردن مردم روستايش براي نوعروسان كم‌بضاعت جهيزيه تهيه كرده و پزشكي كه نقاشي كودكانه بچه‌هاي روستا را بزرگترين هديه دوران طبابتش مي‌داند، تنها گوشه‌اي از خدمات داوطلبان كرماني را به نمايش مي‌گذارند. در اين گزارش جمعي از داوطلبان فعال كرماني خاطراتشان را از سال‌ها خدمات داوطلبانه در مناطق محروم استان تعريف مي‌كنند.

از برگزاري جشن تولد براي شهدا تا تهيه جهيزيه

عليرضا حسيني‌پور سابقه عضويت: 7 سال

7 سال است عضو داوطلب جمعيت هلال‌احمر شده تا با همراهي اهالي خير روستا باري از روي شانه‌هاي روستاييان محروم و كارگران بي‌بضاعتي بردارد كه با هزار اميد گذرشان به روستاي آنها مي‌افتد. عليرضا حسيني‌پور، مسئول خانه هلال روستاي «جواديه الهيه فلاح» است. روستايي كه باغ‌هاي پسته‌اش در شهرستان رفسنجان زبانزد است و از آن مهم‌تر آوازه دلسوزي و دست به خيري مردمش به روستاهاي محروم كرمان رسيده است. حسين‌پور اما 7 سالي است كه زندگي‌اش با تلاش براي شناسايي و كمك‌رساني به محرومان گره خورده است. داوطلب جواني كه اهالي روستا را نيز با هلال‌احمر و فعاليت‌هايش آشنا كرده تا همگي دست در دست هم به ياري خانواده‌هاي بي‌بضاعت بشتابند. خودش مي‌گويد: «‌در فصل برداشت پسته، روستاي ما گاهي نزديك به 2 هزار كارگر مهاجر دارد. كارگراني كه از روستاهاي محروم كرمان و از مناطقي كه خشكسالي دامداري و كشاورزي را از بين برده است، به روستاي ما مي‌آيند. همه آنها خانواده‌هايي دارند كه در فقر و محروميت شديد روستا چشم انتظار بازگشت‌شان با دست‌هاي پر هستند. من به‌عنوان داوطلب هلال‌احمر وقتي كارگران به روستاي ما مي‌آيند، ميان آنها مي‌روم و از مشكلات‌شان مي‌پرسم. بسياري از آنها دختران دم بخت دارند، كودكاني دارند كه لوازم تحرير، پوشاك و حتي تغذيه مناسب آرزوي‌شان است. موضوع را در مسجد با خيّران روستا در ميان مي‌گذارم و همگي با هم كمك حال آنها مي‌شويم.» حسيني‌پور و خيّران روستاي جواديه الهيه فلاح براي روستاهاي محروم اطراف هم دغدغه دارند و تا امروز توانسته‌اند لوازم اساسي جهيزيه، سبدهاي غذايي، پوشاك و... تهيه و براي آنها ارسال كنند. اين ميان اما يكي از خدمات اثرگذار اين داوطلب جوان، راه‌اندازي طرح‌هاي «از تولد تا شهادت» و«باقيات الصالحات» با كمك اهالي روستا و جوان‌هايي است كه پا به پاي او در خانه هلال روستا داوطلبانه فعاليت مي‌كنند: «150 نفر از اهالي روستا عضو خانه هلال شده‌اند و براي اجراي طرح‌ها وقت مي‌گذارند. در طرح از تولد تا شهادت 30 تا 50 نفر از اعضاي خانه هلال، با خريد كيك تولد مهمان خانواده‌هاي شهدا مي‌شويم و هديه‌اي به رسم يادبود به آنها تقديم مي‌كنيم. اهالي روستاهاي اطراف با اطلاع از اين موضوع خانواده‌هاي شهداي روستاي خود را معرفي كرده‌اند و قرار است اين طرح را در روستاهاي همسايه هم اجرا كنيم. در طرح باقيات الصالحات هم تلاش مي‌كنيم با تهيه سبدكالا با همراهي اهالي، در كنار خانواده‌هايي باشيم كه عزيزي را از دست داده‌اند.» اما تهيه جهيزيه براي نوعروسان كم‌بضاعت خاطره‌هاي شيرين بسياري براي عليرضا حسيني‌پور رقم زده است. خودش مي‌گويد: «مدتي پيش در يكي از روستاهاي بخش بهرمان، با مرد زحمتكشي آشنا شدم كه ازدواج دخترش چند سال به دليل ناتواني در تهيه جهیزيه به تأخير مي‌افتاد. موضوع را كه با خيّران روستا در ميان گذاشتم، 8 ميليون تومان جمع شد و توانستيم لوازم باقي مانده جهيزيه را تهيه كنيم. ازدواج آنها كمي بعد از تهيه جهيزيه سر گرفت.»

همه فرزندان روستايي من

زيبا يوسف‌نژاد سابقه عضويت: 4 سال

اهل شهرستان بم است. دختران، زنان و مادران روستاهاي محروم شهر او را خوب مي‌شناسند. بانوي داوطلبي كه 4 سال است همراه با كاروان‌هاي سلامت هلال‌احمر استان، رنج سفر به روستاي صعب‌العبورشان را به جان مي‌خرد تا مرهمي براي درد و رنج‌شان باشد. زيبا يوسف‌نژاد، پرستار داوطلب هلال‌احمر شهرستان بم كه اكنون چهره محبوب زنان روستايي است، مي‌گويد: «‌از 4 سال پيش كه داوطلب هلال‌احمر شدم سفرهاي متعددي در قالب كاروان سلامت به روستاهاي محروم شهر داشته‌ام. روستاهايي مانند كشيت و آميز، گور، سروستان و... كه در صعب‌العبور‌ترين مناطق كرمان قرار دارند. به‌عنوان مثال هيچ راه ماشين‌رويي به روستاهاي كشيت و‌آميز وجود ندارد و‌ تردد اهالي اين روستاهاي كوهستاني به شهر تنها با احشام امكان‌پذير است. شغل مردم اين روستاها دامداري است و در فصل تابستان هم براي استفاده از مراتع بالادست به ارتفاعات بالاتر كوچ مي‌كنند كه همين مسأله در كنار نبود امكانات درماني و بهداشتي، باعث شده در موارد اضطراري جان بيماران و مادران باردار به خطر بيفتد.» يوسف‌نژاد تنها مامايي است كه در چند سال اخير به‌صورت پيوسته به روستاهاي محروم بم سركشي مي‌كند. او از ارابه خدمات مامايي، مشاوره مامايي، معاينه و تشخيص بيماري‌هاي زنان، توزيع داروهاي مورد نياز و... به زنان اين روستاهاي محروم مي‌گويد: «‌در تمام اين روستاها مادران باردار و نوزادان پس از تولد يك مشكل مشترك دارند. مشكلي كه مي‌تواند در زمان بارداري با رسيدگي مناسب، تشخيص و تجويز دارو و اصلاح رژيم غذايي برطرف شده و از بروز مشكلات جدي و خطر جاني براي نوزاد جلوگيري شود. در اين روستاها به دليل محروميت بسيار، همه مادران تغذيه نامناسبي دارند كه نتيجه‌اش تولد نوزادان IUGR يا همان نوزاداني است كه با وزن كم متولد مي‌شوند. مشكلي كه در اثر نرسيدن ويتامين‌هاي مورد نياز به مادران باردار ايجاد مي‌شود و خطراتي چون مرگ داخل شكمي و يا خطر مرگ نوزاد پس از تولد را در پي دارد.» بانوي داوطلب كرماني از خدماتي مي‌گويد كه همراه با ديگر داوطلبان هلال‌احمر براي پيشگيري از اين خطرات به زنان روستايي ارابه كرده است: «‌قرص آهن، انواع ويتامين‌ها و داروهاي مورد نياز را تا ماه پاياني تولد نوزاد در اختيار مادران باردار قرار مي‌دهيم. اين ميان تلاش ديگر داوطلبان براي تهيه سبد غذايي هم ارزشمند است. براي مادران باردار كه از قبل در سركشي به روستاها شناسايي كرده‌ايم، سبدهاي غذايي ويژه‌تري در نظر مي‌گيريم تا از مرگ نوزادان جلوگيري شود.» يوسف‌نژاد اما تا لحظه تولد نوزاد چند باري به بالين مادران باردار مي‌رود تا اگر امكانات درماني و مسير دسترسي نامناسب روستا به مراكز درماني شهر، جان نوزادان را به خطر نيندازد: «مادران باردار اين روستاها از خاطرم محو نمي‌شود. چند باري تا تولد نوزادان همراه با كاروان سلامت به عيادت مادران باردار مي‌رويم تا مبادا اتفاقي برايشان بيفتد. در روستاي سروستان مادري بود كه اين مشكل به شكل حادتري براي او وجود داشت. به گونه‌اي كه اگر معاينه نمي‌شد و داروهاي لازم به او نمي‌رسيد، مرگ نوزاد پيش از تولد بديهي بود. لحظه تولد نوزاد او پس ازبازديدهاي مكرر و تجويز داروهاي لازم، يكي از شيرين‌ترين خاطراتم پس از عضويت در هلال‌احمر است. آنقدر كه مي‌توانم بگويم همه اين نوزادان را مانند فرزندان خودم دوست دارم.»

بهترين هديه عمرم یک نقاشی بود

غلامرضا صديقي سابقه عضويت: 15 سال

زلزله بم براي دكترغلامرضا صديقي نقطه آغاز همكاري داوطلبانه با جمعيت هلال‌احمر بود. او 200 نفر از بستگان دور و نزديكش را در زلزله بم از دست داد. صديقي تنها يك روز پس از آن حادثه تلخ به ياري همشهريانش شتافت؛ لباس داوطلبي هلال‌احمر را به تن كرد تا در سخت‌ترين روزهاي زندگي بمي‌ها زخم بازماندگان زلزله را تيمار كند. خودش مي‌گويد: «‌زلزله بم روز جمعه اتفاق افتاد. آن روز داوطلبان هلال‌احمر بودند كه به كمك ما آمدند. من هم مثل ديگر همشهريانم عزيزان بسياري را در زلزله از دست داده بودم. وقتي تلاش پزشكان، پرستاران و امدادگران داوطلب هلال‌احمر را ديدم، فرداي زلزله دست به كار شدم. چند ماه نخست زلزله شانه به شانه داوطلباني كه از ديگر شهرهاي كشور آمده بودند تلاش كردم تا به بازماندگان زلزله خدمات درماني ارابه كنم.» در زلزله بم، غلامرضا صديقي به‌عنوان پزشك عمومي به مردم شهرش خدمت‌رساني مي‌كرد. او كمي بعد شهر آبا و اجدادي‌اش را براي ادامه تحصيل ترك كرد و اكنون به‌عنوان فوق‌تخصص آسم و آلرژي اطفال به استان كرمان بازگشته تا با تمام توان تخصصش را وقف خدمت‌رساني به روستاييان محروم استان كند: «‌اين روزها هجوم ريزگردها، شن‌هاي روان و... پس از خشك شدن جازموريان و نيز خشكسالي فراگير در استان، افزايش بيماري‌هاي تنفسي را در مناطق متأثر از اين پديده‌ها در پي داشته است. اين مشكل اگرچه بزرگسالان را هم تهديد مي‌كند اما با توجه به شرايط جسمي كودكان، در اين قشر سني حادتر و دردسرساز‌تر است. به همين دليل همراه با ديگر داوطلبان هلال‌احمر به روستاهاي محروم مناطقي چون شهر بابك، ريگان و... سر مي‌زنيم و با توزيع ماسك، تجويز دارو و... تلاش مي‌كنيم كمك حال روستاييان باشيم. در اين مناطق بيماري‌هاي تنفسي چون COPD در بزرگسالان و نيز بيماري‌هاي آسم و افزايش حساسيت راه‌هاي تنفسي بيش از ديگر عوارض جسمي ديده مي‌شود كه موارد حادتر را هم براي بستري شدن به مركز استان معرفي مي‌كنيم.» دكتر صديقي كه چندي پيش همراه با كاروان سلامت استان كرمان در سيستان و بلوچستان حضور داشته و علاوه بر معاينه بيماران، 80 عمل ختنه در روستاهاي محروم سيستان انجام داده است، خاطره‌هاي بسياري از كمك‌رساني و ارابه خدمات درماني به كودكان روستايي دارد. او از نقاشي‌هايي مي‌گويد كه هميشه همراهش هستند. تصاويري كه به دست كودكان محروم كرماني كشيده شده و او را براي بازديد مستمر از روستاهاي محروم استان ترغيب مي‌كند: «‌وقتي براي معاينه و درمان به روستاهاي محروم مي‌رويم، معمولاً تعدادي اسباب‌بازي، بازي‌هاي فكري، لوازم تحرير و... تهيه مي‌كنم تا به بچه‌ها هديه بدهم. وقتي براي بار دوم به يكي از همان روستاها رفته بودم، جمعي از كودكان روستايي براي تشكر پيش من آمدند. همه آنها تصوير سياه و سفيد من را در حال معاينه خودشان و صف طولاني بيماران، روي كاغذ كشيده بودند. با ديدن آن نقاشي‌ها و اينكه من و ديگر پزشكان را از ياد نبرده‌اند، انگار بهترين هديه عمرم را گرفتم. لبخند زدم و به يكي از آنها گفتم چرا همه نقاشي‌ها قرمز رنگ است و از رنگ‌هاي ديگر استفاده نكرده‌ايد. يكي از آنها خنديد و گفت: فقط همين مداد رنگي را داشتيم. به آنها قول دادم در سفر بعدي براي آنها چند جعبه مداد رنگي تهيه كنم.»

 

 


تعداد بازدید :  454