کاظم مزینانی کارشناس ارشد ارتباطات
در شرایطی در حال گذر از عصر ارتباطات و اطلاعات هستیم که شبکههای اجتماعی با نفوذ گسترده خود انتقال اطلاعات را بیش از پیش سرعت بخشیده و هر روزه بر مخاطبان آنها افزوده میشود؛ هر چند که هنوز در کشور ما صداوسیما به عنوان اصلیترین منبع محل رجوع افکار عمومی و آحاد جامعه است و این نقش غیر قابل انکار مسئولیت و رسالت این رسانه را دو چندان میکند، به روشنی میتوان دریافت که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان تأثیرگذارترین رسانه در جامعه در شرایط مطلوبی قرار ندارد و نه تنها نتوانسته است در عصر حضور پررنگ شبکههای اجتماعی سیاستهای خود را بهگونهای برنامهریزی کند تا به اعتماد مخاطبان دامن بزند، بلکه برعکس با در پیش گرفتن رویههای مردود بیشتر در جهت اعتمادزدایی از مخاطبان خود گام برداشته است.
صداوسیما اگر در درجه اول با خود و پس از آن با مخاطبان خود به عنوان سرمایه اصلی این رسانه صادق باشد، بیشک اذعان خواهد داشت که صرف نظر از چند برنامه خاص که ممکن است مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته باشد، در بیش از 90درصد برنامهها و ساعات و شبکههای خود که با هزینه ملت اداره میشود همواره در حال از دستدادن مخاطبان خود است و در حوزه سیاسی این عدم اعتماد و افت مخاطب بیش از سایر حوزهها است.
صداوسیما به عنوان بزرگترین و پرهزینهترین رسانه کشور با 62 شبکه تلویزیونی و 83 شبکه رادیویی نه تنها نتوانسته با شبکههای نوظهور رقابت کند، بلکه هر روز از رسالت اصلی خود به عنوان یک دانشگاه عمومی فاصله گرفته و به سمت یک رسانه سرگرمکننده یا سازمان طویل و عریض بختآزمایی کشیده شده است.
در شرایطی که صداوسیما تنها سازمان رسانهای انحصاری با ارتزاق از بودجه عمومی و بیتالمال است، نه تنها تحمل وجود هیچ حریفی را ندارد، بلکه انتقاد را هم برنمیتابد و حاضر به پاسخگویی در مقابل افکار عمومی نیست.
سازمان رسانهای که قرار بود در فرهنگسازی جامعه نقش ایفا کند، رفته رفته با نفوذ تفکری خاص در لایههای مختلف آن و اعمال سلیقههای همان تفکر به ابزاری برای کنترل افکار عمومی تبدیل شده است. این در حالی است که متاسفانه در اغلب برنامههای سیاسی رسانه ملی رد پای هجمههای هدفمند به دولت و ناامیدکردن مردم از انتخاب خود به روشنی به چشم میخورد و نمونههای آن به قدری زیاد است که ذکر آنها در این یادداشت نمیگنجد و هر وجدان بیداری به روشنی درمییابد که اغلب مجریان و تهیهکنندگان خاص این برنامهها هدفی جز تخریب دولت به هر وسیله را دنبال نمیکنند.
اگر کمی با اصول نگارش خبر، تولید خبر، تهیه گزارش و فنون مصاحبه آشنا باشیم، به خوبی میتوانیم بفهمیم که چگونه این برنامهها با طراحی هدفمند به دنبال پاسخهایی هستند که خود میخواهند و نه ارایه واقعیت به مردم و افکار عمومی.
بسیاری از مستندهای سیاسی که در این سازمان ساخته میشود، کاملا جهتدار و در پی القای یک پیام مشخص با یک جهتگیری سیاسی خاص است؛ به گونهای که اگر فردی با یک گرایش سیاسی متفاوت همان آرشیو را در اختیار داشته باشد، در همان موضوع امکان تدوین مستندی را خواهد داشت که مخاطب نتیجهای عکس بگیرد و همین ویژگی باعث شده است که صداوسیما به هیچ قیمتی حاضر نباشد این انحصار را از دست بدهد.
پژوهشهای صورتگرفته در مورد صداوسیما در یک دهه گذشته گواه این مدعا است که رسانه ملی پرهزینهترین رسانه جمعی معاصر ( با داشتن دهها هزار نیروی انسانی، میلیاردها ریال هزینه و تولید هزاران ساعت برنامه) مهمترین نهاد فرهنگی کشور و اصلیترین نهاد گستره همگانی در جامعه ایران معاصر است و میتواند در صورت رعایت برخی اصول و روشها، بر شکلگیری افکار عمومی در سطحی کلان بر ایجاد قوام و پویش فضای گستره همگانی جامعه تأثیری ژرف داشته باشد. اما شبکههای تلویزیون ایران نتوانستهاند آنطور که شایسته و بایسته رسانه نظام جمهوری اسلامی است، مسائل عمومی و مبتلابه جامعه را مورد توجه و دقت نظر قرار دهند و نتوانستهاند فارغ از سوگیری به گفتوگوی عقلانی و طرح آزادانه، آگاهانه و نقادانه و منطقی مسائل عمومی بپردازند؛ بلکه دغدغههای خاص سازمانی و دستیابی به اهداف و مأموریتهای جهتدار سازمان جایگزین رسالت اجتماعی در رسانه ملی شده است.