در نمایشنامه «ژولیوس سزار» اثر جاودانه ویلیام شکسپیر، هنگامی که سزار در مجلس سنا مورد سوءقصد قرار میگیرد و خنجرهای آخته در جانش مینشیند، تنها سخنی که بر لب میآورد، هنگام مواجهه با دوست نزدیکش مارکوس بروتوس است. سزار هنگام مرگ با دیدن بروتوس در بین سوءقصدکنندگان تنها یک جمله بر زبان میآورد: «تو هم بروتوس!» شکسپیرعمق تعجب سزار از خیانت نزدیکترین دوستش را به زیبایی هرچه تمامتر در این جمله خلاصه کرده است. شاید نتوان سروان کلاوس فون اشتاوفنبرگ که کیف حاوی بمب را بیستم جولای 1944 به اتاق عملیات برد و زیر میز آدولف هیتلر گذاشت با بروتوس مقایسه کرد، اما مهابت عمل او - که در صورت موفقیت میتوانست یکسال زودتر به جنگ جهانی دوم پایان دهد - دست کمی از تصمیم بروتوس برای شرکت در مراسم قتل سزار نداشت. نقشه اشتاوفنبرگ و دیگر همدستانش برای ترور هیتلر به دلیل جابهجا شدن اتفاقی کیف از سوی یکی از حاضران در اتاق عملیات با شکست مواجه شد و همه خائنان تیرباران شدند. ماجرای این سوءقصد در فیلم «والکری» با بازی تام کروز به تصویر کشیده شده است.