شماره ۱۵۴۸ | ۱۳۹۷ شنبه ۲۶ آبان
صفحه را ببند
پشت میکروفن داد نزن!‏

یاسر نوروزی روزنامه‌نگار

ماجرا به 56‌سال گذشته برمی‌گردد و تا خواندم گفتم عجب شباهتی! هرچند تاریخ از آن به‌عنوان واقعه‌ای عجیب یاد می‌کند، اما ‏گاهی به دنباله خطی نگاه می‌کنم که دور می‌خورد و در یک سراشیبی تند می‌رسد به خودش. از دایره‌هایی حرف می‌زنم که ‏می‌توان آن را واضح و شفاف دید. البته باید دور بایستی تا شمایل دایره‌وار آن به وضوح برسد. دورتر از خط باید بایستی و دور از ‏دیواری که فرض کن بالا کشیده شده برای نمایش شاخ و شانه‌ کشیدن‌های دو سوی پیروز جنگ؛ این طرف آلمان شرقی، آن‌سو ‏آلمان غربی. مقدمات جشن‌های شانزدهمین سالگرد تأسیس جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی است و مردم ناگهان می‌بینند ‏ابزارهایی آهنین و بلند، شبیه آنتن‌های قدیمی باز می‌شوند، بالا می‌روند، به بازوهایی مستحکم می‌پیوندند و بالای آن چندین بلندگو ‏خودنمایی می‌کنند. حالا نوبت فریاد است! «آی مردم، سوسیالیسم واقعا زنده است و...» این شروع ماجرایی بود که در تاریخ جنگ ‏سرد از آن با عنوان «نبرد بلندگوها» یاد می‌کنند. روزی که مردم گوش‌های خود را گرفتند، سرشان را زیر بالش کردند و سرآخر ‏هم شب با قرص سردرد به خواب رفتند. نه این‌که به این شعارها باور داشتند یا نداشتند؛ قضیه ساده‌تر بود. صدا آن‌قدر بلند بود که ‏گوش هر شنونده‌ای کر می‌شد. از آن‌سو اما دولت آلمان غربی بیکار ننشست. یگان تبلیغات را مستقر کرد، از ترومپت‌ها سان دید و ‏سربازها را به خط نشاند برای مقابله با صدای آن‌سوی دیوار. تا جایی که مردم اطراف دیوار دیگر نمی‌دانستند به کجا پناه ببرند. ‏صدای بلندگوها کم نبود، حالا در مقابله با این نبرد تبلیغاتی، از این طرف یک‌سری بوق و شیپور هم علم شد. باور کنید یا نکنید ‏این جنگ تبلیغاتی 11‌سال مدام ادامه داشت و کارخانه‌های بلندگوسازی بازار خوبی برای خود پیدا کردند. آن‌قدر که هر کدام دنبال ‏محصولات جدید بودند تا داد و هوار بیشتری بسازند و صدای آن‌سوی دیوار را خفه کنند. چون ماجرا از تبلیغ گذشته بود و در اوج ‏صدا دیگر نوعی بی‌صدایی به گوش می‌رسید؛ نوعی پوچی. این‌که درنهایت قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ جریان آن‌قدر لوث شد که ‏دو دولت اصلا بعد از یک دهه به این نتیجه رسیدند برای آرامش همدیگر هم شده، بی‌خیال داد و هوار شوند! چون این وسط چیزی ‏که شدت می‌گرفت تعلق مردم به بی‌صدایی بود نه علاقه مفرطشان به هر کدام از صداها. از یک‌سو اخبار و شایعات مربوط به ‏هر کدام از بلندگوهای دو طرف هم برای مردم بیشتر جذاب شده بود تا فحوای آن چه از درونشان بیرون می‌آمد. به همین جهت حمله مستقیم جریان‌های سیاسی، فحاشی، دشنام، توهین ‏و افترا چنانچه این روزها در جناح‌های مختلف شاهد آن هستیم، در بخشی از تاریخ تجربه شده است. مردم به هیچ‌کدامشان توجهی ‏نمی‌کنند. بالش را روی سرشان می‌گذارند، زیر پتو می‌روند و مثل مردم دوسوی دیوار فقط می‌گویند:  «تو رو خدا بسه!»‏


تعداد بازدید :  413