شماره ۱۵۵۵ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۶ آذر
صفحه را ببند
مرگ رفتاری در کُنش درونی

| محمد پروین|

جامعه در حلقه‌های به‌هم پیوسته با درهم تنیدگی زندگی اجتماعی به جایی رسیده است که هر کُنش در نزدیک‌ترین حالت روحی و عملی، خودش را به شکل رفتار نشان می‌دهد. نقش آدم‌ها و ارتباط آنها در شکل‌گیری این کُنش آن‌قدر دچار پیچیدگی می‌شود که نخستین آسیب نه در کوتاه‌مدت بلکه در گذر زمان دستخوش تناقضات عملی و فکری در افراد می‌شود.
این تناقض رفتاری و ذهنی شکافی می‌شود که به مرور زمان فرد را دچار شکست می‌کند، اما این شکست چه دستاوردی برای ما دارد جز مرگ روحی که پایبند به مکارم اخلاقی و انسانی یک زمانی بوده است. نه از سر شرایط موجود در جامعه که به هر نحوی کُنش‌های مُجابی در برابر آسیب‌ها، ترس‌های محیط بیرونی به فرد القا می‌کند. در سال‌های متمادی فروریزی پایه‌های اخلاقیات موجب گسستی اجتماعی و مردمی شده است.
دوری از فرهنگ راستی و درستی و در سطح ماندن کُنش‌ها و همچنین عدم‌پایبندی به همان حرف‌های در سطح مانده، شرایطی را ساخته که آدم‌ها حتی در تعاملات عادی روزمره به وجهی غیر از آن اصول ابتدایی رفتاری توجه کنند. از دیگر آسیب‌های این دوری می‌توان به رویش استبدادی فکری و رفتاری اشاره کرد. خودرأیی در عمل و نظر، به چاله‌ای تبدیل شده است که هر روز عمیق‌تر می‌شود.
نشانه این استبداد استفاده مدام از کُنش‌های تزویری زبانی در موقعیت‌های اجتماعی و خانوادگی است. در آخر توجیه‌پذیرکردن همین عمل‌ها سبب حصر اندیشه‌های دیگر می‌شود و تبدیل شدن آدم به من راوی. با این حال، جامعه به مرور زمان کم‌تحمل نشده است.
کم‌تحملی جامعه از رویش این کُنش‌ها و ظهور من راوی‌ها در جایگاه‌های بسیار است. من راوی‌هایی که ظرفیت پذیرش ندارند. این من راوی‌ها فارغ از تحصیلات و جایگاه‌های شغلی در همه سطوح و لایه‌های اجتماعی شروع به فعالیت می‌کنند.
در کسوت مدیر یک مجموعه، استاد دانشگاه، تعمیرکار و غیره. برگشت به گذشته نه از پیروی الگوها، بلکه خط روشن اخلاقیات با توجه به پیکره جامعه شاید مرهمی زودگذر باشد، اما تامل جدی در فرد به پرسش از خودش نه از سر چیستان، بلکه چیستی است. هر جا که تناقض سبب سوال از خویشتن و کاوش در راستای آن نه براساس نفع بلکه نگاه اخلاقی بود، آن‌جا فاصله از مرگ رفتاری در کُنش درونی رخ می‌دهد.
سوال نکردن از خویش در راستای چیستی و لحاظ نکردن شرایط ایجاب شده‌ پیرامونی، من راوی را به دانای کل سوق می‌دهد. کنار گذاشتن به مرور اصل انسانیت و اخلاقی درست و ساختن تعریف‌ها و اصول‌های جدید براساس کنکاش‌های منفعت‌طلبانه خود، سنگی بر گوری‌ هزار نام می‌شود. آسیب بلندمدت این مرگ در فرد همان پرسش چند سطر بالاست. سوالی که باز از خود می‌پرسیم و هر روز با آن روبه‌رو می‌شویم، اما حاضر به پذیرش و رویارویی با آن نیستیم. مرگ رفتاری نه در اثر کُنش‌های گاهی که در اثر مستقیم تمام رفتارهای جز به جز ما در جامعه و در قبال هم است.
در مقابل ناعدالتی، استبداد، دروغ، دورویی و غیره افراد تغییر می‌کنند، شبیه هم می‌شوند، همان کُنش را به جامعه و همدیگر انتقال می‌دهند. اگر این زنجیره به جای درست خودش با التزام به اخلاقیات و مکارم انسانی بازنگردد، در آینده نه‌چندان دور باید منتظر سونامی من راوی‌های دانای کل در تکثر بیشتر و فروپاشی لایه‌های پنهان‌تر جامعه باشیم.


تعداد بازدید :  551