نخستین تجربه خود را از منطقه زهک آغاز کرد جایی که مردم از شدت فقر و محرومیت مجبور بودند پول قرض کنند تا حتی بتوانند برای بهبود بهداشت خود مسواک تهیه کنند. گلرخ گلرخیان، دندانپزشک داوطلبی است که از نخستین حضور داوطلبانه خود در جمعیت هلالاحمر در منطقه محروم زهک به «شهروند» میگوید. منطقهای که مردمانش در اوج محرومیت، صمیمیت و خونگرمی خود را فراموش نکردهاند.
چه مدت است که به جمع داوطلبان هلالاحمر پیوستهاید؟
از آذر ماه پارسال حدودا یکسال میشود.
چگونه با فعالیتهای جمعیت هلالاحمر آشنایی پیدا کردید و به جمع داوطلبان پیوستید؟
من ابتدا در جمعیت امام علی(ع) خراسان رضوی فعالیت میکردم. به مرور از طریق این جمعیت با فعالیتهای جمعیت هلالاحمر آشنا شدم. برای حضور در مناطق زلزلهزده کرمانشاه نامنویسی کرده بودم اما به دلیل اینکه تیمهای دندانپزشکی اعزامی به کرمانشاه نداشتند، نتوانستم در آنجا خدمت کنم بنابراین درخواست دادم تا در برنامههای دیگر که نیاز به دندانپزشک داشتند شرکت کنم. نخستین تجربهام حضور در منطقه زهک در سیستان و بلوچستان بود. تا پیش از آن در طرحی که مخصوص جمعیت هلالاحمر باشد، شرکت نکرده بودم.
شما در فعالیتهای داوطلبانه خود در چه مناطقی خدمت کردید؟
پیش از پیوستن به جمعیت هلالاحمر، زمانی که در جمعیت امام علی(ع) مشغول بودم، در خانههای علم در مناطق محرومی مانند قلعه ساختمان که یکی از فقیرترین محلههای حاشیهنشین خراسان رضوی است، بیماران را ویزیت و خدمات اولیه را به آنها ارایه میکردم. اما نخستین همکاریام با جمعیت هلالاحمر از منطقه زهک آغاز شد و پیش از آن همکاری نداشتم.
با توجه به اینکه حضور در منطقه زهک نخستین تجربه فعالیت داوطلبانه شما در جمعیت هلال احمر بود، چه حسی داشتید؟
خدمت کردن در مناطق محروم برای من حس بسیار خوشایندی داشت و عالیترین تجربهای بود که تا آن زمان داشتم. همچنین تیمی که همراهشان بودم کمکهای بسیاری به من میکردند زیرا تا پیش از آن زمان تجربه کار در مناطق سخت را نداشتم. میزان محرومیت در شهرستان زهک بسیار بود، اما تیمهای جمعیت هلالاحمر در سطح منطقه پخش میشدند و تلاش میکردند تا بتوانند بخشی از مشکلات مردم را
برطرف کنند.
چه میزان مراجعهکننده به مرکز درمانی داشتید؟
روزانه حدود 700 نفر به مرکز درمانی مراجعه میکردند.
برخورد مردم زهک با تیمهای جمعیت هلالاحمر که برای کمک به آنها آمده بودند چگونه بود؟
مردم بسیار خونگرم بودند. خودشان را با شرایط کاری ما هماهنگ میکردند. فعالیت مرکز از ظهر ساعت 3 شروع میشد و تا ساعت 10 شب ادامه داشت. مردم مجبور بودند در گرمای شدید هوا به مرکز مراجعه کنند با این حال به خوبی از فعالیتهای تیمهای جمعیت هلالاحمر استقبال میکردند. همین برخوردهای صمیمانه مردم به تیم روحیه میداد.
در شهرستان زهک مردم بیشتر دچار چه مشکلاتی بودند؟
محرومیت، اصلیترین مشکل مردم بود. امکانات دارویی به شدت ضعیف بود. حتی برای تجویز و تهیه داروی ساده دچار مشکل میشدیم مجبور بودیم به زابل برویم. نهتنها در روستاها بلکه در خود شهرستان زهک نیز مشکل کمبود دارو داشتیم.
چه خاطرهای در مدت چهار روزی که در زهک حضور داشتید
به یاد میآورید؟
روزی یکی از اهالی به مرکز ما مراجعه کرد و مشکل دندانپزشکی داشت. به او نحوه مسواک زدن را آموزش دادیم تا بتواند به خانواده خود نیز یاد بدهد. روز بعد که آمد توانسته بود با پولی که قرض کرده بود دوتا مسواک بخرد، تعداد اعضای خانوادهاش پنج نفر بودند. بچههای تیم برای بقیه اعضای خانواده نیز مسواک تهیه کردند. برخورد مردم نشان میداد که مشتاق هستند تا از نظر بهداشتی شرایط مناسبتری داشته باشند. همین برخوردها انگیزه تیم را برای کار کردن
بیشتر میکرد.