سال 65 زمانی که جبهههای جنگ تحمیلی به نیروهای داوطلب برای درمان زخمیها نیاز داشت، به دعوت جمعیت هلالاحمر در عملیات کربلای 5، گروهی از دانشجویان پزشکی عازم جبهههای جنگ شدند. مسعود سیادت یکی از آن دانشجوها بود که از همان روزها فعالیت داوطلبانهاش در جمعیت هلالاحمر ایران آغاز شد و این فعالیت سالهاست که ادامه دارد.
چگونه با فعالیتهای داوطلبانه آشنا شدید؟
نزدیک به 30سال پیش بود که برای خدمات پزشکی با 20 نفر از دانشجویان پزشکی با یک هواپیمای C-130 عازم اهواز شدیم و به یک بیمارستان صحرایی رفتیم؛ صحنههایی که میدیدم، بسیار زیبا بود. رزمندگانی که بشدت زخمی شده بودند، ولی ذکر خدا و ائمه از زبانشان نمیافتاد، داوطلبانه برای جنگ با دشمن حاضر شده بودند و از جانشان برای اسلام و میهن گذشته بودند. این رزمندگان فداکاری را به معنای واقعی کلمه برای من تعریف کردند. دقیقا از همان سالها فعالیتم در هلالاحمر شروع شد.
بعد از سالهای جنگ چطور؟
من یک همکار کوچک در جامعه داوطلبان هلالاحمر هستم. این افتخار را داشتم که در مناطق محروم و صعبالعبور استان خراسانجنوبی برای ویزیت رایگان بیماران چندین بار حضور داشته باشم و در منطقه زلزلهزده این استان به همراه همکارانم حضور داشتیم و توانستیم به مسائل سلامت و بهداشت مردم رسیدگی کنیم. همینطور در منطقه بردسیر کرمان هم تجربه کار داوطلبانه داشتهام؛ با توجه به محرومیتهای منطقه ویزیت و درمان دارویی برایشان انجام شد.
تخصص شما چیست؟
من پزشک عمومیام و درحال حاضر در سازمان بیمه سلامت ایران شاغل هستم.
چه مدت زمانی را برای کارهای داوطلبانه اختصاص میدهید؟
برای کار در این حوزه محدودیتی قایل نشدم و زمانی که اعلام نیاز شود در ماموریتها حاضر میشوم.
مردم چه برخوردی با داوطلبان هلالاحمر دارند؟ لباس جمعیت هلالاحمر چقدر بین نیازمندان پذیرفته شده و قابل اعتماد است؟
مردم به هلالاحمر اعتماد دارند؛ این را با ایمان قلبی میگویم. مردم به لباس هلالاحمر و داوطلبان این نهاد اعتماد دارند. ما امیدواریم بتوانیم اعتماد اجتماعی را روزبهروز بیشتر کنیم و با خدمترسانی مناسب دردی از نیارمندان کم کنیم. فراموش نمیکنیم که یکی از شعارهای هفتگانه صلیبسرخ جهانی کمک به همنوع بدون توجه به جنس، نژاد و مذهب است. جمعیت هلالاحمر یک سازمان بشردوست است و کارکنان این سازمان هم برایشان فرقی نمیکند کجای کشور یا جهان به حضور و کمک نیاز دارد؛ هر جا که باشد با اشتیاق میرویم و به مردم نیازمند و گرفتار کمک میکنیم.
انتظار یک داوطلب برای فعالیت در آرامش و ترویج کارهای داوطلبی چیست؟
داوطلبی یک عشق است؛ انگیزه را همین عشق میآورد. چند روز پیش به پایگاه امدادی بیرجند مراجعه کردم و دیدم جوانان داوطلب با چه عشقی کار میکنند و حتی دیدن صحنههای بسیار فجیع و دلخراش آنها را از کار داوطلبانه دلزده نمیکند. جوانانی که شاید یک هفته در پایگاه جادهای میمانند. امدادگران جادهای با صحنههای دلخراش مواجه میشوند؛ مثلا میگفتند در تصادف اخیر در جاده استان خراسانجنوبی، کودکی را دیدهاند که داشت جان میداد یا مادری که داشت بیقراری میکرد، چون در بین تکههای خودرو گیر کرده بود. تصور کنید یک امدادگر مرتبا با این صحنهها برای نجات مردم مواجه است و قطعا روحش آزرده میشود. تنها کاری که برای این عزیزان میتوان کرد، رسیدگی به وضع معیشتی و دغدغههای آنهاست. معتقدم میتوانیم از خیرین دعوت کنیم در فعالیتهای توسعهای داوطلبانه هلال حضور داشته باشند. بارها به روستاها رفته و دیدهام که حتی یک نفر هم نیست که تزریقات و پانسمان یا اقدامات اولیه درمانی را بلد باشد؛ با یک برنامهریزی خوب هلالاحمر استانها میتوانند چند نفر جوان مستعد روستا را آموزش دهند که خدمات اولیه تزریقات و پانسمان یاد بگیرند و تا رسیدن آمبولانس کاری برای مردم محروم انجام دهند. خیرین میتوانند در این کارها وارد شوند. در این بین داوطلب نیاز به حمایتهای روانی و ایجاد محیط شاد و مفرح دارد؛ باید فضایی برای آموزش آنها فراهم کنیم، مثل کتابخانه و سرگرمیهای مفید تا انگیزهشان در کار بیشتر شود.