شماره ۱۵۶۴ | ۱۳۹۷ شنبه ۱۷ آذر
صفحه را ببند
علیرضا قزوه در اظهارنظر جدیدش سلبریتی‌ها را در حد ملیجک خواند
شما هم مقصری آقای قزوه!

یاسر نوروزی روزنامه‌نگار

علیرضا قزوه، شاعر، روز پنجشنبه در برنامه تلویزیونی «شب روایت» گردوخاکی به پا کرد که البته جز غبارآلود‌کردن هوا گمان نکنم، فایده‌ای داشته باشد. او از چهره‌های مطرح حوزه هنری بود که بعد از انقلاب به نام شاعران و نویسندگان متعهد منسوب شدند و جریانی را به راه انداختند که تا پایان دهه هفتاد هم همچنان موثر بود. این جریان فارغ از ایدئولوژی مسلط در تفکر و بیان‌شان، به نوعی سبک و لحن ویژه در ادبیات هم رسید که آثار مرحوم قیصر امین‌پور یکی از معروف‌ترین آنهاست. با این مقدمه قزوه در برنامه «شب روایت» سمتی را نشانه گرفت که به نظر هدف‌گیری دقیقی می‌رسید؛ اما چند نکته در آن مغفول بود. در توضیح این نکات نخست مرور کنیم، ببینیم قزوه چه گفت و بعد بازبینی کنیم، ببینیم چه چیزهایی را نگفت.
کل صحبت‌های او در چند محور خلاصه می‌شد. او با اشاره به درگذشت ابوالفضل زرویی، تعریف غلط امروز مردم را از هنرمند به چالش کشید و آن را محصولی استعماری خواند: «شومن‌ها امروز جای هنرمند را گرفته‌اند. ضربه‌هایی که هنر ما از سلبریتی‌ها خورده، کم نیست و چه بسا اینها استعمار نو و فرا استعمار هستند.» قزوه با اشاره به این‌که نباید افرادی که هیچ مایه‌ای از هنر ندارند را هنرمند نامید، گفت: «به قبل‌تر نگاه کنید و ببینید چرا اسم شعرای ما از فردوسی، حافظ، سعدی و... همچنان با عظمت باقی مانده است، مگر آن موقع سلبریتی‌ها نبودند اما چرا نامی از آنان دیگر نیست؛ چون درواقع ملیجک بودند نه هنرمند. ملیجک‌ها امروز آمده‌اند و مولاناها کنار رفته‌اند.» او بعد از این جمله‌ها سراغ استقبال افکار عمومی از جملات و آرای سلبریتی‌ها رفت و گفت: «شب انتخابات چه کسانی تصمیم می‌گیرند؟ همان سلبریتی‌ها چون فالوورها و ادا اطوارشان زیاد است اما سوادشان شاید در حد دیپلم باشد؛ چرا باید یک بچه چشم‌خوشگل بیاید و همه دوره‌اش کنند. این هنرمند نیست بلکه هوس‌مند است.»
هر کسی با اندکی آگاهی و اطلاعات بخشی از سخنان قزوه را تأیید می‌کند اما پرسش نخست این است که چه کسی سلبریتی‌ها را به جای اندیشمندان نشاند؟ به نظر می‌رسد مولفی دوباره باید بیاید و بار دیگر «در خدمت و خیانت روشنفکران» بنویسد. زمانی که اندیشمند از هر نوع و شکلی به حاشیه می‌رود، جای آن را چه کسی خواهد گرفت؟ همان «ملیجکی» که شما نام برده‌اید آقای قزوه. نکته دیگر درباره همسویی برخی چهره‌های هنری و ادبی با نهاد قدرت در این سال‌ها بوده است. سیاستمدارانی چون احمدی‌نژاد در سال‌های کرکری‌خوانی دهه هشتاد فقط خود را در توهم خودساخته فرو نبردند، بلکه جریانی را همراه خود به این گودال کشید و از چشم انداخت. در سال‌های اخیر بعضی از چهره‌های روشنفکری ادبی و هنری هم به همین وضع دچار شده‌اند؛ مردم به جهت مشکلات پیش‌آمده به توصیه و پیشنهادهای آنها دیگر اعتماد دارند. بنابراین باز جای پای چه کسانی در الگوبرداری باز می‌شود؟ دوباره همان ملیجک‌ها. اما نکته آخر و مهمتر از همه این است که تاریخ هنر و اندیشه همیشه همین بوده است. بخش اعظم هنرمندان و اندیشمندان همواره در محاق بوده‌اند؛ از فردوسی گرفته که تمام ملک و املاک خود را به بهای نوشتن شاهنامه از دست داد تا خود حافظ که از این تناقض هستی‌شناسانه همیشه در عذاب بود و گلایه داشت:   «هنر نمی‌خرد ایام و غیراز اینم نیست / کجا روم به تجارت بدین کساد متاع؟»


تعداد بازدید :  316