شهروند| با گذشت نزدیک به یک دهه از نظام یارانه ای در کشور، این فرآیند همچنان محل بحث و مناقشه است. سخنان دیروز محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه مبنی بر اینکه یارانه همچنان در همین .... مقطوع است و تغییری نخواهد کرد و از سوی دیگر رفتن آیین نامه حذف یارانه پردرآمدها به هیات دولت و ضمانت اجرایی آن، واگذاری حذف یارانه پردرآمدها به استانداری ها، چگونگی حذف اولیه یارانه بگیران و ناتوانی در شناسایی کنونی آن از جمله مباحثی بود که کامران ندری اقتصاددان در گفت وگو با «شهروند» به تشریح آن پرداخت که از نظر می گذرد. نظام یا سیستم یارانهای با توجه به اینکه عمر کوتاهی دارد، با مشکلات و نارساییهای فراوانی دستوپنجه نرم میکند. در نظر داشته باشید که پرداخت یارانه به افراد و اشخاص حقیقی کمدرآمد که توانایی کسب درآمد ندارند، توصیه میشود؛ افرادی که توانایی کارکردن داشته باشند، پرداخت صدقهای به آنان هیچ توجیهی ندارد. اگر همین افرادی که توانایی کارکردن دارند اما شغل و کار برای کسب درآمد ندارند، دولت برای رفع این مشکل باید دو راهبرد را مد نظر قرار دهد؛ یکی اینکه نظام تأمین اجتماعی را احیا کند تا از طریق آن بیمه بیکاری به افراد تعلق گیرد. دوم اینکه به این افراد کمک مالی شود؛ این کمک مالی به سازمانها و نهادهایی که وظایف آنها کاملا مشخص است، محول شود؛ کمیته امداد و سازمان بهزیستی دو نهادی هستند که میتوانند این نقش را بازی کنند. یارانه باید به افرادی تعلق گیرد که در سن کار نیستندیا توانایی انجام کار را ندارند و به نوعی از کار افتاده هستند. پرداخت یارانه به شکل کلی توجیهی نمیتواند داشته باشد؛ بنابراین نظام یارانهای که حدود یک دهه است به وجود آمده، نباید به این شکل ادامه پیدا کند. در یک سال گذشته با بالا رفتن قیمتها مشکلات عدیدهای در راه معاش و زندگی مردم به وجود آمد؛ به این معنا که یارانه متناسب با افزایش قیمتها بالا نرفت، ماحصل آن فشار به افرادی بوده که حقوقبگیر بودهاند و عمدهترین منبع درآمدشان همین دستمزدهاست. اگر هدف دولت آن است که در چنین وضع اقتصادی به مردم کمک کند، باید دستمزدها را متناسب با تورم بالا ببرد؛ یعنی کار عاقلانه این است که نخست نظام حقوق (دستمزدها) را اصلاح کند. دوم نظام تأمین اجتماعی را تقویت کند. سوم افرادی که تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی هستند، همین افراد را با پرداخت یارانه مورد حمایت قرار دهد. مسأله اساسی و مهم در همین نظام و سیستم یارانهای اینجاست که مکانیسمهای منطقی و صحیحی برای پرداخت و دریافت یارانه وجود ندارد؛ خیلیها هنوز یارانه دریافت میکنند که تحت هیچ شرایطی مستحق آن نیستند و بسیاری نیز دریافت نمیکنند که مستحق دریافت هستند. یک مورد از مکانیسمهای دریافت یارانه به این شکل بوده که برای مثال فردی که در خیابان سردار جنگل زندگی میکند، از دریافت یارانه معاف میشود؛ یعنی اینگونه برآورد شده فردی که در این محل زندگی میکند، مرفه است -درواقع تصور دولت این بوده که از رفاه نسبی برخوردار بوده است. این شیوه و روش برای نظام یارانهای اشتباه است؛ البته این ایراد را نمیتوان تنها به دولت وارد کرد بلکه کلیت نظام در بخش اقتصاد توسعهای و زیربناهای آن با مشکل مواجه است. دقت کنید که در کشورهای توسعهیافته اطلاعات اقتصادی و آمار مربوط به میزان درآمد و رفاه افراد و خانوادهها در اختیار دولت است و بر اساس همین اطلاعات است که نظام مالیاتی این کشورها به صورتی منظم پابرجاست؛ اما در کشور ما چون این اطلاعات آماری به این شکلی که گفته شد، در اختیار دولت نیست، در نتیجه مکانیسمهای مربوط به دریافت و پرداخت یارانه و مالیات با مشکلات جدی مواجه است. بر همین اساس است که موضوع فرار مالیاتی هم به عنوان یک وجه آسیبشناختی از سیستم اقتصادی ما مطرح میشود. مشکل دولت در شناسایی افراد پردرآمد سبب میشود که یارانه حقه پرداخت نشود و دوم اینکه جای افراد پردرآمد و بیبضاعت تغییر کند. ارتباط بین بالارفتن حاملهای سوخت با نظام و سیستم یارانهای را باید اینگونه محاسبه کرد؛ زمانی که منابع انرژی قیمتش پایین است، بیشتر از حد متعارف مصرف میکنند. درواقع با بالا رفتن قیمت سوخت میزان استفاده بیش از حد نیز کمتر میشود. در کشور ما بیش از حد متعارف و بالاتر از استانداردهای جهانی انرژی مصرف میکنیم. ماحصل همین فرآیند مشکلات زیستمحیطی نیز است. در نتیجه سیاست دولت این است که از طریق نظام یارانهای بتواند بین نیاز شهروندان و سیاستهای خود بالانس ایجاد کند.