سعید اصغرزاده روزنامهنگار
تغییر گاهی اوقات خیلی سریع اتفاق میافتد، آن هم درنهایت آرامش؛ مثل حذف نردههای نمازجمعه. آدم یاد شعارهای اول انقلاب میافتد: جامعه بیطبقاتی توحیدی! البته این مهم وقتی اتفاق افتاد که یک جوانتر که قدری جسورتر بود پا پیش گذاشت و بعدترش شاید توقعی باشد که در میان مردم به وجود بیاید. حالا مردم از خود میپرسند اگر دیوار و نردههایی که شهروندان و مومنان را درجهبندی میکرد، برداشته شده است آیا دیوارهای دیگر هم برداشته خواهند شد؛ آن هم چهل سال بعد از انقلابی که آمده بود تا همه با هم برادر و برابر باشند. مثلا یکی همین دیوارهای انسانی؛ محافظ و راننده و منشی و آبدارچی و... که حد فاصل بین ما و بسیاری از آنها قرار میگیرند. افرادی که برای دسترسی به آنها باید از بین مردم کوچ کرد و به دالانهایی دخیل بست و جان و مال داد.البته اینکه دو ردیف از نردهها برداشته شده و هنوز تا اتوپیای انقلابی فاصله بسیار است، باعث نمیشود که به این اندک خشنود نشویم. امامجمعهای که به عوض همراهی با خیل و اسکورت و بادیگارد و افراد نامه از مردم بگیر، میزند به گیت عوام و همراه با مردم راهی خانه خدا میشود، نباید کارش نمایشی باشد. او خود را پاسخگو میبیند؛ چه در درگاه خدا و چه در منظر خلق. عین همان حرکتی که شهردار جدید تهران در سهشنبههای بدون خودرو کرد. کار را از یک جایی باید شروع کرد و آستینها را از یک جایی باید بالا زد. این عین اصلاحطلبی است.پیوند با مردم و یا به روایتی همان سرمایه اجتماعی که همیشه در بزنگاه انتخابات شاهد به رخکشیدن آن هستیم و داریم از دستش میدهیم، با همین کارهای ابتدایی و آسان گاهی حفظ میشود. همین که از یک تریبون که برای ارتباط با مردم است، صدای یک نغمه سیاسی شنیده نشود، تهمت و تهدید شنیده نشود و نوید راه روشن و آینده بهتر داده شود، خیلی هم خوب است. همین که یکی تفاخر نداشته باشد و فکر نکند که جنسش با ما توفیر دارد. همین سادگی را ببریم در تریبون مجلس و قضا و دولت. همین سادگی را به صداوسیما تزریق کنیم. این خطکشیهای لعنتی، این خودی و غیر خودی و این کاست طبقاتی ویرانگرا را با همین اندک جرقهها میتوان زدود. این عین انقلابیگری است، عین آتش به اختیاری است و عین دیانت است.اگر از فردا هم چنین مسئولانی قدری پا پیشتر بگذارند و فضای مجازی را هم به نمازجمعهاش پیوند بزنند و بعد بزنند به کوچه و خیابان و به امت جدامانده از مصلی هم سلامی عرض کنند، ما با یک تحول و خط سوم مواجه خواهیم شد. ماجرا تازه دارد آغاز میشود. در برخی شهرها و استانها جرقهاش پیشتر از این زده شده بود. میلهها و حصارهای زیادی حذف شدهاند. تهران دست آخر است. کاش فارغ از گروه و دسته و حزب من درآوردی، قدر پیشقراولانی از این دست را بدانیم و تکریمشان کنیم و ما هم به چالش آنها بپیوندیم و حتی اشک شوق بریزیم.
به قول احمدرضا احمدی:
«کبریت زدم
تو
برای این روشنایی محدود
گریستی» !