شماره ۱۵۹۰ | ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۷ دي
صفحه را ببند
عمل بینی، مهمتر است از بازی جوانمردانه!

رسول بهروش روزنامه‌نگار

قهرمانی سارا خادم‌الشریعه در مسابقات شطرنج روسیه و دستیابی او به جایزه 40‌هزار دلاری، بازتاب ‏فراوانی در کشور داشت. مردم کامنت‌های زیادی با کلیدواژه‌های بانوی ایرانی و هوش و اراده برایش ‏نوشتند و حسابی تحسینش کردند. موقع مطالعه مطلب یادم آمد خادم‌الشریعه دو‌سال پیش هم درست در ‏همین خاک روسیه خبرساز شده بود. آن زمان حرکت جوانمردانه او در مدارا با رقیب اوکراینی‌اش مورد ‏توجه قرار گرفت. گویا حریف به‌دلیل بیماری دوستش پریشان بوده و تمرکز لازم برای بازی را ‏نداشته است، بنابراین بعد از 11 حرکت درخواست ثبت مساوی توافقی را مطرح می‌کند و خادم‌الشریعه ‏هم آن را می‌پذیرد؛ خبری که در ایران سروصدای زیادی کرد. برای تکمیل اطلاعات سراغ بازخوانی ‏آن اتفاق رفتم، اما تلاشم برای جست‌وجوی موضوع با حاشیه معناداری همراه بود. با درج نام سارا ‏خادم‌الشریعه، گوگل طبق معمول مهمترین پیش‌فرض‌هایش را براساس حجم و تکرار جست‌وجوها در ‏ایران ظاهر کرد. نتایج عالی است؛ گذشته از آدرس اینستاگرام و جزییات عقد و عروسی این بانوی ‏شطرنج‌باز، سایر جست‌وجوهای پرتکرار به مسائلی مثل جراحی زیبایی بینی، وضع حجاب او و مسائل ‏سخیفی از این دست مربوط می‌شد. عجیب این‌که در میان انبوه پیش‌فرض‌های زرد و بعضا خجل‌کننده، ‏هیچ ردی از ماجرای آن رفتار جوانمردانه وجود نداشت و حتی تا زمان سرچ آخرین حروف هم گوگل ‏ایده‌ای برای تسریع جست‌وجو رو نکرد. اصلا انگار آن داستان به تاریخ مازاد ما پیوسته، فراموش شده و ‏مرده.‏
اگرچه خادم‌الشریعه مدل یا بازیگر سینما نیست، اما باز می‌توان تا حدودی درک کرد که کنجکاوی‌های ‏عمومی نسبت به او از جنس همان اشتیاق‌های مرسوم افکار عمومی برای سر در آوردن از زندگی ‏خصوصی چهره‌های شناخته‌شده است؛ آن‌چه فقط هم محدود به ایران نیست و همه جای دنیا کم‌وبیش ‏مرسوم است. با این وجود چیزی که نمی‌شود درکش کرد، بی‌تعهدی عمیق جامعه در ذخیره کردن و ‏یادآوری فرازهای درخشان و ارزشمند زندگی چنین افرادی است. چطور می‌توان باور کرد این همه ‏عطش و علاقه با ترکیب‌های واژگانی متنوع برای تماشای عکس‌های قبل و بعد از عمل زیبایی یک ‏شطرنج‌باز وجود داشته باشد، اما کسی تمایلی به مرور داستان فیرپلی معروف و تحسین‌برانگیز او نشان ‏ندهد؟ آیا فراموش کردن خوبی‌ها و قشنگی‌ها، به تدریج زمینه زوال آنها را فراهم نمی‌کند؟
حقیقت آن است که بیش از حد تصور زرد شده‌ایم. مطالب بالا به‌ویژه قابل توجه کسانی است که بعد از ‏گنجانده شدن سوال «رنگ‌های مورد علاقه سحر قریشی» در مرحله مقدماتی مسابقه برنده باش، رگ ‏گردنشان باد کرد و به تندی علیه مسئولان این برنامه تلویزیونی موضع گرفتند. وقتی متاعی در بازار ‏خریدار دارد، چرا فروشنده باید خودش را از سود عرضه آن محروم کند؟ بعد از افشای آن پرسش ‏مضحک و بی‌مایه، هزاران پست و کامنت منفی علیه طراحان سوال به انتشار رسید و خیلی‌ها در مورد ‏روند سریع ابتذال‌گرایی در جامعه هشدار دادند. حالا باید پرسید ما کدامین مردم هستیم؛ آنها که رنگ ‏مورد علاقه سحر قریشی را نفرین می‌کنند یا آنها که دنبال عکس‌های بینی قبل از عمل یک شطرنج‌باز زن ‏هستند؟ به راستی این همه دوگانگی و بلاتکلیفی، با فرهنگ و روان ما چه می‌کند؟

 


تعداد بازدید :  386