شماره ۱۵۹۲ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۹ دي
صفحه را ببند
هوشنگ ابتهاج ملقب به «سایه» درباره احتمال تخریب خانه مادری‌اش گفت:
این خانه حیف است

هوشنگ ابتهاج ملقب به «سایه» بازمانده نسلی از هنرمندان، شاعران و نویسندگان است که از آنها با عنوان دوره طلایی این عرصه یاد می‌کنند. او نام و آوازه‌ای دارد که شاید فقط بتوان چند نفری را در این عرصه همتایش دانست؛ به همین دلیل خانه، محل تولد و جایی که چنین بزرگانی زندگی کرده‌اند، طبیعتا می‌تواند ارزشی فراتر از یک ملک یا ماترک داشته باشد. در کشورهای دیگر دنیا چنین مکان‌هایی تبدیل به موزه می‌شود. با این‌حال، ماجرای خانه‌ مادری سایه در رشت، قصه غم‌انگیزی پیدا کرده و همچنان سر دراز دارد
 این خانه بعد از فوت مادر شاعر در اواخر دهه 20 به هوشنگ ابتهاج و سه خواهرش رسید. بعدها آنها به پدر وکالت دادند تا خانه را بفروشد. همان سال‌ها هم خانه به فروش رفت. بعدها که هوشنگ ابتهاج به نام و نشانی رسید، شهرداری رشت تصویب کرد که خانه را از مالکان بخرند تا به مرکزی فرهنگی تبدیل شود، اما بعدها خبری شایع شد مبنی بر این‌که قرار است خانه را تخریب کنند تا جای آن ساختمانی چندطبقه بسازند!
حالا «انتخاب» گزارش داده که هوشنگ ابتهاج در گفت‌وگویی عنوان کرده است: «نگهداری این خانه برای من مسأله‌ نیست. اگر این خانه امسال خراب نشود، ۵۰ سال دیگر خراب می‌شود. ممکن است به‌طور طبیعی خراب شود؛ زلزله بیاید. هزار بلا سر تاریخ می‌آید و تمام می‌شود. ساختمان‌ها نمی‌مانند و گاه خودبه‌خود از بین می‌روند. من اصراری برای حفظ این خانه ندارم و اهمیتی هم ندارد؛ وقتی خود آدم نمی‌ماند حالا خانه هم نماند. اما خب، این خانه حیف است و یادگاری است. اگر مرکز فرهنگی شود بهتر از این است که به اداره‌ای تبدیل شود.»
البته مسئولان میراث فرهنگی در رشت پیش از خبر تخریب این خانه و تبدیل آن به ساختمان گفته بودند که هوشنگ ابتهاج با یک دست‌نوشته و حضور در آن سازمان برای ثبت خانه می‌تواند از این موضوع جلوگیری کند، اما ابتهاج در این‌باره گفته است: «چرا من باید این دو خط را بنویسم؟... برای من خیلی خنده‌دار است، وقتی سند ثبتی اسناد شهری با جزییات وجود دارد و این‌که خانه مطابق صورت مجلس فلان به تاریخ فلان به فلانی و از فلانی ارث رسیده است، از من دست‌خط بخواهند. حضرات در شهرداری رشت و در هر جای دیگر هم این سند را دارند، این‌که نوشته دوخطی از من بخواهند، شوخی است... وقتی سند وجود دارد به نوشته احتیاج نیست... در رشت این سند را دیده‌اند و دارند. اینها بهانه‌جویی است.» بخش‌هایی از این گفت‌وگو اما همچنان نشان می‌دهد که با صحبت از خانه، ابتهاج به دوران کودکی برمی‌گردد و فضایی پیدا می‌کند که برای هر کسی قابل درک است: «من تمام گوشه و کنار این‌ خانه را می‌توانم نقاشی کنم. یادم می‌آید در ضلع غربی خانه دیوار بود که درخت انگوری داشت که بالای دیوار رفته بود.»

 


تعداد بازدید :  319