شماره ۱۵۹۷ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۵ دي
صفحه را ببند
زوج سرخ‌پوش کرمانشاهی،امید را در دل زلزله‌زدگان زنده نگه داشتند
خانه من، وطن من

كانون  دانشجويي هلال‌احمر كرمانشاه اولين آشنايي «پوريا كاملي» و همسرش «مرجان باشنا» را رقم زد و سال ها است جمعيت هلال‌احمر كرمانشاه شاهد فعاليت هاي اين زوج در كنار يكديگر است. پوريا كاملي از سال 88 وارد جمعيت شده. او يكي از اعضاي فعال استان كرمانشاه است كه فعاليت هايي مثل عضويت در تيم واكنش سريع، امداد كوهستان، امداد جاده و... را در كارنامه خود دارد.
كاملي به‌عنوان اولين عكاسي كه بعد از زلزله كرمانشاه به سرپل ذهاب رسيد مي گويد: «درست بعد از اينكه كرمانشاه لرزيد، من و همسرم تصميم گرفتيم به‌عنوان نيروي داوطلب هلال‌احمر خود را به پايگاه هلال برسانيم و منتظر نشديم تا كسي به ما خبر بدهد. همسرم در بخش انبار تجهيزات هلال‌احمر مشغول به فعاليت شد و من به‌عنوان عكاس به سرپل اعزام شدم. بعد از چند ساعت عكاسي ديدم شدت حادثه به قدري زياد است كه بايد به دوستانم در هلال‌احمر كمك كنم و براي همين دوربين را كنار گذاشتم و مشغول امدادرساني شدم. اختلال در شبكه مخابرات زياد بود و امكان صحبت با اعضاي خانواده وجود نداشت. دلخوشي من اين بود كه همسرم عضو هلال‌احمر است و با فعاليت در شرايط اضطراري آشنايي دارد. براي همين هم خودش مي داند بايد چه كند و هم مي تواند اعضاي خانواده را آرام كند. روزهاي سخت بعد از زلزله با اين دلخوشي گذشت كه او هم در بخش ديگري از جمعيت مشغول به كار است. حس اينكه مي توانيم در جايي كه به كمك‌مان نياز است مفيد باشيم، حس خوبي به ما مي داد و انگيزه ما را به ادامه تلاش بيشتر مي‌كرد.»
«مرجان باشنا» كه در رشته گرافيك تحصيل كرده، 5 سالي است كه عضو جمعيت هلال‌احمر شده است. ابتكارش در زلزله كرمانشاه را اغلب روستاييان زلزله‌زده هنوز در خاطر دارند. او مي‌گويد: «بعد از زلزله به اين فكر افتادم بنرهاي گرافيكي طراحي و در آن از جمله‌هاي اميدبخشي براي مردم زلزله‌زده استفاده كنم. روابط‌عمومي جمعيت كرمانشاه هم از اين ايده استقبال و كمك كرد تا ما بنرهايمان را چاپ و در روستاها نصب كنيم.
«تا دوباره سهمتان آرامش شود با شماييم» «كنارتان مي مانيم تا راهي خانه هايتان شويد» اين ها جمله هايي بود كه روي اين بنرها مي‌نوشتيم و مي‌ديديم كه مردم با ديدن اين پيام‌ها دلگرم مي شدند و لبخند روي لب هايشان مي نشست. افرادي كه سواد نداشتند از بچه ها مي خواستند كه اين جمله ها را برايشان بخوانند. مردم روستاهاي زلزله‌زده در مدت حضور بچه هاي هلال‌احمر در كنارشان، حسابي به آنها عادت كرده بودند. اين مردم و اعضاي جمعيت در اين يك سال يكديگر را نه تنها هم وطن، بلكه عضوي از خانواده خود مي دانستند. بعد از زلزله كرمانشاه افراد زيادي خانواده خود را از دست دادند. مردي در سرپل‌ذهاب بود كه همسرباردار و يكي از فرزندانش زير آوار مانده بود و هيچ‌كدام از كمك هاي هلال‌احمر را قبول نمي كرد. افسردگي اين فرد آنقدر شديد بود كه حتي حاضر به زندگي در چادر هم نبود. اما اعضاي تيم سحر با حمايت هاي خود توانستند اين فرد را به زندگي برگردانند. ما از نزديك شاهد اين بوديم كه مشاوره و روان‌شناسي اين تيم ها در جريان زلزله كرمانشاه اميد به زندگي را دوباره در روحيه بسياري از مردم زنده كرد.»

 


تعداد بازدید :  316