شماره ۱۵۹۷ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۵ دي
صفحه را ببند
آینه چون راز تو بنمود راست...

محمود محرابی روزنامه‌نگار

مدتی است که  دوباره تصاویر و ویدیوهایی دلخراش از آزار و اذیت افراد مختلف در رسانه‌های مجازی دست به دست می‌چرخد و ترحم و دلسوزی هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند؛ پدیده دگرآزاری قدمتی به طول پیدایش تاریخ دارد و همیشه و در دوره‌ها و جغرافیاهای مختلف پابه‌پای انسان و همراه او  بوده است. از گذشته‌های دور نمونه‌های فراوانی وجود دارد که آزار و اذیت در بُعدی وسیع و همه‌گیر دل انسان‌ها را به درد آورده و به‌عنوان لکه ننگی بر تاریخ بشریت حک شده است. وقتی در نقطه‌ای جنگی به پا می‌شد و یا شهری در محاصره دشمن قرار می‌گرفت، کاملا بدیهی بود که با شکست در آن جنگ و یا ورود دشمن به داخل شهر، آزار و ناملایمات‌ جان مردم عادی و زنان و کودکان را تهدید خواهد کرد. این پدیده شوم هرگز مختص دوره خاصی نبود و همین حالا نیز به اشکال مختلف خود را نمایان می‌سازد. جنگ جهانی دوم و عواقب بعد از جنگ که گریبانگیر کشورهای شکست‌خورده شد، تنها یک نمونه از هزاران موردی است که در همین صد‌ سال اخیر رخ داده است و مهر محکمی  بود بر این ادعا که میل به آزار دیگران با ورود تمدن و مدرنیته قصد محوشدن ندارد؛ البته این گفته به این معنا نیست که در مقایسه با گذشته‌های دور از میزان و کمیت حس درنده‌خویی انسان نسبت به همنوعان خود کم نشده است اما به همان نسبت آگاهی و واکنش افراد جوامع مختلف  نیز بیشتر شده و همین دلیلی است بر پررنگ‌تر دیده‌شدن این نوع رفتارها. این‌که افراد یک جامعه به یک پدیده شوم واکنش نشان می‌دهند را می‌توان به فال نیک گرفت و از این توجه همگانی به ‌عنوان ابزاری کارآمد برای افزایش آگاهی عمومی بیشتر در مذمت این‌گونه رفتارها استفاده کرد.  اما زمانی که این رویدادهای نامبارک به دفعات در جامعه‌ای نمایان می‌شود باید نسبت به جهت‌گیری درباره آن محتاط‌تر بود. افرادی که مسبب رفتارهای ناعادلانه و غیرانسانی نسبت به همنوعان خود هستند، درواقع برآیندی از روح جمعی جامعه‌ای هستند که در آن زندگی ‌می‌کنند. عملکرد این افراد در حکم زنگ خطری است که نواخته می‌شود تا مسیر درست را در مقابل جامعه قرار دهد و این یعنی همه افراد جامعه در این رویکرد دخیل هستند. نمی‌توانیم تنها به تأسف نسبت به حادثه‌ای شرم‌آگین بسنده کنیم در حالی‌ که در درون ما احساسی از نفرت نسبت به همنوع یا همسایه و یا همکار خود هست. شاید به نظر مقایسه درستی نباشد میان احساس شخصی ما که هنوز فرصت برون‌شد پیدا نکرده و  رفتارهای هنجارشکن و آزاردهنده دیگران که نمایان شده‌اند؛ اما واقعیت این است که بنیان و اساس هر دو یکی است. افزایش خشم و عصبیت و کاهش آستانه صبر  و تحمل افراد جامعه  بهترین نمونه برای اثبات این مدعاست که به وفور می‌توانیم اشکال  متفاوت آن را مشاهده کنیم. اساسا جامعه پدیده‌ای بیرون از فرد نیست که او بخواهد میان خود و جامعه جدایی فرض کند. بیشتر شبیه آینه‌ای شفاف است که ماحصل رفتارهای جمعی در آن منعکس می‌شود.  درواقع تک‌تک افراد جامعه در قبال افکار و رفتار خود مسئول هستند و همین مسئولیت تعیین ‌خواهد کرد که آینه درنهایت چه تصویری را نمایش بدهد.


تعداد بازدید :  274