فاطمه رجبی | شاید برای شما مجموعه داستانی «امام علی» صرفا یک سریال تلویزیونی قدیمی و نوستالژیک باشد اما برای من ماجرا خیلی فرق میکند. این سریال برای من و البته خواهر و برادرهایم معنی دیگری دارد. در خانه ما تلویزیون جیرهبندی داشت؛ یعنی در کل روز یکساعت برای من و خواهر کوچکم روشن میشد و یکساعت برای برادر و خواهر بزرگترم. این قانون فقط در روز تولد هر فرد و روز کودک و نوجوان تغییر میکرد ولاغیر. سریالهای تلویزیونی هم همگی به قول مادرم وقت تلفکن و آموزشدهنده چیزهایی بودند که ما نباید یاد میگرفتیم اما خودش میتوانست آنها را از تلویزیونی که توی اتاق خودشان بود، ببیند. هرچهارتایمان آنقدر تشنه تلویزیون بودیم که اخبار ساعت نه و دهونیم را که مخصوص پدرم بود، از دست نمیدادیم. ما اینطوری داشتیم بزرگ میشدیم تا اینکه دو اتفاق زندگیمان را عوض کرد. یکی بازی فوتبال ایران و آمریکا بود که نهتنها اجازه دیدنش را داشتیم بلکه مادرم ذکرگویان ما را همراهی میکرد. دومین اتفاق همین سریال امام علی بود. سریالی که همگی ما را شام خورده، مشق نوشته و مرتب جلوی تلویزیون مینشاند. این سریال اولین برنامهای بود که هر 6نفر ما با خیال راحت و در کنار هم آن را نگاه میکردیم، حتی اینکه مادرم خیلی از جاهای سریال بدون اینکه صحنه دراماتیکی وجود داشته باشد، اشک میریخت و پدرم دیالوگها را با همان دقتی گوش میکرد که حرفهای گوینده اخبار ساعت نه را و ما حق نداشتیم جیک بزنیم، حال خوشمان را خراب نمیکرد. ما یک شب سریال امام علی میدیدیم، فردا تکرارش را میدیدیم و بقیه هفته ادایش را درمیآوردیم. با مدادرنگیها شمشیر درست میکردیم و با ماژیک برای خودمان سیبیل میکشیدیم و البته میدانستیم هیچ کداممان حق نداریم نقش امام علی را بازی کنیم. سریال امام علی برای هیچکدام از اعضای خانواده ما حتی پدر و مادرم فقط یک سریال نبود، بخشی از زندگی ما شده بود. فتح بابی برای اینکه بعضی وقتها سریالهای «مناسب» را دور هم ببینیم، البته همین سریال هم قسمتهایی داشت که خیلی از نظر والدین سختگیرمان مناسب نبودند؛ مثل صحنههای دلبری قطام که مادرم سعی میکرد با لعن و نفرینکردن و توضیحدادن اینکه چقدر زن بدی بوده است، آنها را بشورد و ببرد. شاید باورتان نشود که دیدن این سریال کاری کرد من و برادرم توی مدارس سختگیرتر از پدر و مادرمان گروه تئاتر راه بیندازیم و داستان زندگی بقیه امامها را روی صحنه ببریم. بعدها وقتی سریالهای دیگر مثل تنهاترین سردار، ولایت عشق و حتی مختارنامه پخش میشدند، سعی کردم همان حسوحال را زنده کنم اما ما بزرگ شده بودیم، پدر و مادرم عوض شده بودند و سریال امام علی واقعا یک چیز دیگر بود.