فحوای سخن رئیسجمهوری در هفتههای اخیر یک جمله بوده است کشور در شرایط سخت اقتصادی است و باید تحمل و مقاومت کنیم تا این دوران سپری شود. حرف کاملا درستی است و کسی نمیتواند در مبتدا و خبر آن چون و چرا کند. یعنی نه در بحرانی بودن وضع اقتصادی کشور تردیدی وجود دارد و نه غیراز تحمل و کنار آمدن با این وضع چارهای هست. دولت در نوشتن و ارایه بودجه 1398 که این روزها برای بررسی و تصویب در اختیار مجلس است، تلاش کرده تا این مقتضیات را در نظر بگیرد و کاهش بودجه بسیاری از بخشها به همین دلایل قابل درک است. همانطور که در ماههای اخیر دیده شده، بخش خصوصی به دلیل کند شدن چرخهای تولید، در پرداخت حقوق کارگران و پرداخت بدهیهای خود مانده است. دولت با وجود درآمدهایی که دارد، خرجش از بخش خصوصی جدا نیست. مطمئنا در شرایطی که بخش خصوصی به مشکل میخورد و درآمدش پایین میآید، دولت هم در گرفتن مالیات و تامین بودجه و هزینههایش به مشکل خواهد خورد. در این حالت طبیعی است که همه کمربندها را محکمتر ببندند. اگر معدود بخشهایی هستند که اوضاع مناسبی دارند و میتوانند همچنان گشادهدستی و ولخرجی کنند قطعا در اقلیت مطلق هستند. همان اقلیت هم بیشترشان دارند از این بلبشو ارتزاق میکنند و نانشان در روغن گرانیها چرب میشود.
اما با گذشت چند ماه از این وضعیت، چیزی که دیده نمیشود، کشیدن ترمز شکمچرانیهاست. در روزهای گذشته یکی از روزنامهها به شرایط باشگاههای فوتبال اشاره کرده بود که انگار در دنیای دیگری به سر میبرند. فارغ از قیمت دلار و گرانی و سختیهای اقتصادی، مشغول خریدن بازیکن خارجی (آن هم بنجل) و برگزاری اردوهای خارجی و آوردن مربی گرانقیمت و ناشناختهاند. اگر کسی نمیدانست، گمان میکرد به تازگی به بودجههای تازهای متصل شدهاند و درآمدزایی و شکوفایی اقتصادی کشور وارد مراحل جدیدی شده است. اوضاع در سینما هم همین است. دستمزدهایی که امسال بالاتر رفت و صدای خود سینماگران را درآورده و فیلمهای پرتعدادی که با هزینههای ارزی در خارج از کشور ساخته میشود، انگار میخواهند بگویند که اوضاع اقتصاد سینما و کشور نهتنها مشکلی ندارد بلکه بسیار هم مناسب است. معلوم است که بخش بزرگی از این هزینهها یا از طریق مجاری دولتی تأمین میشود یا کسانی آنها را میپردازند که میتوانند با درآمدهای نامشخص و مبهم خود تنور سینما را داغ کنند. اگرنه اوضاع گیشه که معلوم است و اصلا توان به دوش کشیدن چنین فشارهایی را ندارد. درباره تئاتر هم میتوان مفصل نوشت که تکرار مکررات است. اینها نمونههای دمدستاند. اما اگر مثالی برخلاف اینها هست، کسی بگوید. یعنی اگر وزارتخانه و نهادی هست که سفرهای غیرلازم را کم کرده و پاداشها و قراردادهای فوقبرنامه و خریدهای غیرضروری را کاهش داده بهتر است گفته شود. اگر کسی یا جایی هست که اعلام کرده حقوقهای نجومی را بررسی میکند و میخواهد خود را با شرایط جدید وفق دهد، بهتر است گفته شود. فعلا چیزی که عیان است، راندن با همان فرمان قبلی است. اینکه کسی دست از عادات گذشته نکشیده و حتی در برخی بخشها، مثل سینما و فوتبال که ذکرش رفت، به دلایل نامعلوم فتیلهها بالاتر داده شدهاند و معلوم است دستانی که در این حوزهها بر آتشاند، بیش از گذشته منتفع میشوند. با این احوال سخت است که از مردم بخواهیم اوضاع را درک کنند و با شکیبایی و درک بالایی که از آنها سراغ داریم، سفرههای کوچک شدهشان را با طیبخاطر بپذیرند. همچنان انتظار این است که برای همراه کردن مردم، چراغهای اول را خود مسئولان روشن کنند. اگر گوشت و مرغ و خوراکی گران شده، لازم است پیش از همه میزهای رنگارنگ مدیران جمع شود و سادهتر شود. اگر مردم این نشانههای آشکار را نبینند، دعوت آنها به تحمل، کمرنگ و بیمعنا میشود. تنها این نتیجه را خواهد داد که ببینند و دم برنیاورند. اینکه در این شرایط بعضی از بخشهای محترم و دارای شان مدام بر طبل بیشخواهی میکوبند و سهم بیشتری از دولت و بودجه طلب میکنند، منصفانه و جوانمردانه نیست. بیشک دل مردم را خواهد شکست. چراغ کمسویی اگر هست، همان بهتر که به خانه روا داشته شود. مردم همیشه حواسشان هست که چراغهای مسجد را روشن نگه دارند.