محمد باقرزاده| ۹۰ سال عمر کرد و در کنار مناصب دولتی و سناتوری، خدمات ارزندهای به علم در ایران داشت؛ اما این پایان ماجرای دانشمندی که در ایران به قهرمان تبدیل شد، نیست؛ «محمود حسابی» مانند هر قهرمان دیگر ایرانی در گذر زمان دچار تغییر شد و این البته خصلت بارز هر «قهرمان» در برهههای مختلف است. پیش از انقلاب ایران، مردم عادی احتمالا حسابی را به عنوان سناتوری انتصابی یا وزیر فرهنگ دولت محبوب مصدق میشناختند؛ هر چند که دانشگاهیان آن روزگار از خدماتش غافل نبودند. او بنیانگذار دانشکدههای فنی و علوم دانشگاه تهران بود و البته پیش از آن دارالمعلمین و دانشسرای عالی را تأسیس کرده بود و نخستین معلم فیزیک در برهوت علم آن روزگار ایران بود. دوران پرفرازونشیب زندگی پدر علم فیزیک ایران در سالهای اول انقلاب هم حکایت دیگری داشت و کمتر اسمی از آن «سناتور دوران ستمشاهی» به میان میآمد تا اینکه یکی از منتقدان چهره قهرمانی امروز حسابی، در سال ۶۵ و در دانشگاه شیراز زبان به تمجید از خدمات مردی گشود که همه میدانند شیفته دانایی و دانش بود. «رضا منصوری» استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف که سالها از نزدیک با محمود حسابی حشر و نشر داشت، در آن روز دانشگاه شیراز از خدمات همکار بازنشستهاش به علم فیزیک در ایران گفت و تأثیر او را غیر قابلکتمان دانست. سالهای بعد اما توجه رسانهها به حسابی جلب شد و همزمان هم انتشار کتاب «استاد عشق» تصویر تازهای از این معلم ایرانی برای جامعه تشنه قهرمان ساخت. این کتاب را «ایرج حسابی» تنها پسر محمود حسابی نوشت و در همان صفحه اول و در توضیح نوشت: «این کتاب نگاهی است به زندگی و تلاشهای پروفسور سید محمود حسابی، پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران.» استاد عشق در سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسید و دههابار تجدید چاپ شد و همچنان هم خوانندگان فراوانی دارد.
خاطرات ایرج حسابی از پدرش اما دست کم و در خوشبینانهترین حالت، ایرادات زمانی فراوانی دارد و تصویری قهرمانگونه از یک انسان میسازد و این در حالی است که کارنامه برجایمانده از حسابی چنان پررنگ و روشن است که بینیاز از هرگونه غلو و اغراق باشد. به دلیل علاقه فرزند-پدری یا هر عامل دیگر، محمود حسابیِ تصویرشده در این کتابِ پرمخاطب تبدیل به یک قهرمان ملی شده است و نگاه سرسری به تاریخ این مملکت هم نشان میدهد که قهرمانان سرشت شکنندهای دارند و استاد عشق هم از این سرشت مستثنی نشد. چند سالی پس از آن حیرت و واماندگی از کوشش و دانایی پروفسور حسابی تصویرشده در کتاب فرزندش، از آن معلم فرزانه تصویری دیگر ساخته شد؛ اینبار تأکید بر اغراق و غلو در توصیف حسابی نقل محافل شد و حتی خدمات بدیهی او هم فراموش شد؛ انگار که گناه فرزند به پای پدری متواضع نوشته شود.
باری دوران ستایشها و پس از آن دوران مذمتهای پدر علم فیزیک ایران سرآمده و شاید الان زمان شناخت دقیق و تأثیرپذیری عمیق است. فارغ از آنچه گذشته این روزها باید بدانیم که در تاریخ علم و فرهنگ این سرزمین مردی سختکوش به هر فن و علمی پرداخت و در میانسالی شیفته فیزیک شد و پس از طی مدارج عالی در بهترین دانشگاههای دنیا و پژوهش در زمان و مکانی مشترک با انیشتین (دانشگاه پرینستون) به دیار خود بازگشت و هر چه در توان داشت برای پایهگذاری و رشد علم در سرزمین مادریاش به کار گرفت. حسابی چه در کسوت دانشمند و چه در ردای سیاست، خدمتگزار علم بود و این خصلتی کمنظیر دستکم در دوره امروز ماست.