چند سال بعد... | شهاب نبوی| کارلوس کیروش: کیروش بعد از جام، یا مثل برانکوی ۲۰۰۶ دیگر به ایران برنمیگردد یا میآید و چمدانش را برمیدارد و میرود. چندسال بعد، یک روز که در حیاط خانهاش نشسته و دارد خاطرات زندگیاش را مرور میکند، یاد حرکت کنعانیزادگان و دیگر بروبچههای تیمملی در صحنه گل اول ژاپن میافتد و زیرلب یک چیزی میگوید و جان به جان آفرین تسلیم میکند.
سردار آزمون: سردار در آینده دچار نوع خاصی از افسردگی میشود. او دایم به این فکر میکند: من اینقدر همیشه میدویدم که رنگ پیکان سفید متالیک مدل هشتاد میشدم، پس چرا اینهمه بد و بیراه بارم میکردند؟ سردار دچار عبثگرایی مهلکی میشود و این معضل تا آخرین لحظه عمر همراهش است.
اشکان دژاگه: او احتمالا تا چندوقت دیگر برای همیشه از ایران میرود. در سالهای پایانی عمرش درحالی که آلزایمر گرفته، همهاش خاطرات انسانهای عجیب و غریبی که در زمانهای دور، چندسالی با آنها مراوده داشته، توی ذهنش میآید و دکتر سعی میکند بهش تلقین کند که همهاش کابوس و توهم بوده و او هیچوقت پایش را از خاک آلمان بیرون نگذاشته است.
مهدی تاج: برای تاج هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. او درطول مدیریتش در پستهای مختلف یاد گرفته که نباید سوسول باشد و باید همیشه آماده پست بعدی باشد، چراکه پست جدید خبر نمیکند.
کامنتگذاران مجازی: آنها معمولا به چیز خاصی فکر نمیکنند و یک گوشه کمین میکنند تا ببینند اولین کسی که کامنت میگذارد، چه گفته تا بر طبق همان جلو بروند. آنها عاشق هشتگها هستند و بر طبق اولین هشتگی که به دستشان رسید، زندگی و افکارشان را پیش میبرند.