شماره ۱۶۱۰ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۰ بهمن
صفحه را ببند
یک بلیت بیزنس‌کلاس به تهران، میهمان من!‏

حمیدرضا ابک روزنامه‌نگار

به قول عیسی، کافی بود همین ضربه سردار گل می‌شد (که خیلی هم عجیب نبود) تا ورق برگردد. نشد. گل نشد. ‏مثل تمام شوت‌ها و بغل‌پاهایی که گل نشدند در این صدسال، مثل برزیل-ایتالیای۸۲. گل نشدند چون فوتبال ‏فوتبال است و نه چیزی بیشتر از آن. گل نشدند چون داخل نشدند به آن چارپاره آهنی که به تاروپود نخی سپید ‏آراسته شده. به همین سادگی. نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر. حالا همه دارند به ما درس فلسفه و سیاست ‏می‌دهند. همه دارند از فضیلت ژاپنی بودن می‌گویند و خفت ایرانی بودن. این‌که آنها دنبال هدف بودند و ما دنبال ‏‏«دبه» کردن.
بغل پای سردار اگر گل شده بود، همه داشتند از برتری تاریخ ایران بر تکنولوژی ژاپنی می‌گفتند. ‏حالا همه ژاپن‌شناس شده‌اند و متخصص مطالعات فرهنگی که ما اهل اعتراضیم و آنها اهل کوشش. ما دبه‌کاریم ‏و آنها اهل روزی ۱۲ ساعت کار مفید. چرند مطلق. ما با داور دعوا می‌کنیم و آنها سخت‌کوشند. چرند مطلق‎. ‏خانم‌ها، آقایان، تا به حال پنج سطر درباره ژاپن خوانده‌اید؟ تا به حال خطاهایی که باعث حذف ژاپنی‌ها در همین ‏بازی‌ای که فوتبال می‌نامیدش را بررسی کرده‌اید؟ می‌دانید شکست برایشان چه معنایی دارد؟ می‌دانید چه ‏می‌کردند با خودشان وقتی اشتباهاتشان از حد می‌گذشت؟ هیهات. بی‌معرفتی که شمایید در حق سرزمین خودتان.
جناب کارلوس کی‌روش. یک ‏بلیت بیزنس‌کلاس امارات به تهران قابل شما را ندارد. میهمان من. لطفا همین امشب بلند شوید بیایید این‌جا به ‏منزل من. قول می‌دهم حرمت نگه دارم. قول می‌دهم میهمان‌نوازی کنم و از شکست اسمی نبرم. فردا خورشید ‏که برآمد، صبح که شد، خودم می‌فرستمتان به هرجا که بخواهید. گوشه‌ای برای گریستن یا کلمبیا یا هرجا؛ حتی ‏موزامبیک. هرجا که بخواهید. قصدم تنها یک چیز است. «احترام» برای شما که برایمان احترام خریدید.‏


تعداد بازدید :  185