شهرام شهیدی طنزنویس
خانمباجی گفت: «کجا کجا؟ تیشان فیشان کردهای که چی بشه؟» دخترخالهام گفت: «در را شما قفل کردهای؟ باز کنید تو را به خدا. میروم جشنواره فیلم فجر.» خانمباجی گفت: «لازم نکرده بروی جایی که اینهمه حاشیه دارد.» خاله گفت: «حاشیه را حاشیهسازان میسازند. نباید هنرمندان و مردم را مقصر دانست که تقصیر نگاه چپ برخی افراد است.» پدرم گفت: «با همه حرفهایتان موافقم الا نگاه چپ. اتفاقا این حواشی نتیجه نگاه راست به هنر و هنرمند است. بابا بگذارید هنرمندان کارشان را بکنند.» خانمباجی گفت: «دوربر ندارید. اصلا موضوع حواشی به کنار. سینمایی که معلوم نیست پولش از کجا میآید، دیدن دارد؟» پدرم گفت: «اتفاقا من در خبرها خواندم که پولاد کیمیایی گفته «معکوس» با پول تمیز ساخته شده است.» خانمباجی گفت: «پس فیلمهای غیرمعکوس با پول کثیف ساخته میشوند؟»
دخترخاله گفت: «حالا این در را باز کنید وگرنه مجبورم کلیدساز بیاورم.» برادرم خندید و گفت: «از من به تو نصیحت این کار را نکن. بدتر گره میخورد و حل هم نمیشود. اصلا خودم الان موضوع را جور دیگری حل میکنم.»
و رو کرد به خانمباجی و گفت: «لطفا قفل در را باز کنید. وقت دکتر دارم باید برای ادامه درمانم بروم مطب.» خانمباجی گفت: «مطب هم نمیشود بروی. اوضاع مطب از جشنواره هم بدتر است. اصلا مطبی که دستگاه کارتخوان نداشته باشد، رفتن ندارد.»
پدرم گفت: «بالاخره در یک چیز با هم همسو شدیم. واقعا چرا برخی پزشکان دستگاه کارتخوان در مطبشان نمیگذارند؟» روح آقابزرگ گفت: «چون مثل من در زمان حیاتم، میخواهند مالیات ندهند. اگر میدانستند این طرف چه عقوبتی در انتظارشان است.»
برادرم گفت: «پس این خبری که دیروز منتشر شد، درست است و ۴۰درصد اقتصاد ایران مالیات نمیدهد. عجب. شگفتا!»
خاله گفت: «البته سرپرست سازمان نظامپزشکی گفته اگر تعرفههای واقعی معلوم شد، آنوقت جامعه پزشکی، شرایط کشور و مردم را درک میکند و میداند چگونه با این شرایط کنار بیاید.»
خانمباجی گفت: «یعنی تا تعرفه و دستمزدشان بالا نرود، مردم را درک نمیکنند؟ اوه اوه این بوی سوختگی از کجا میاد؟ باز این غذا را سوزاندی؟» مادرم جواب داد: «تا وقتی تعرفه زحمت من در خانه مشخص نشود، همین آش است و همین کاسه. غذا میسوزد.»
برادرم گفت: «یعنی ما تا اطلاع ثانوی از همسایهها غذا بگیریم؟ همین کارها را میکنید که نگاه نسل دوم خانواده ما به دست غریبههاست. کمی با هم مهربانتر باشیم.» پدرم گفت: «چه جالب. همین خود شازدهات نبود که میگفتی در تعامل با فرنگیها میشود کارها را پیش برد؟ آنها چه کمکی به ما میکنند؟ همین رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر درست گفته که آنها از دادن فرمول کوکاکولا به ملتها خودداری میکنند، حالا میخواهند به پیشرفت کشورها کمک کنند؟»
دخترخالهام گفت: «من فقط میدانم اگر بروم جشنواره فیلم ایرانی میبینم و کباب ایرانی میخورم و دوغ ایرانی مینوشم اما اگر در را باز نکنید، مجبورم بنشینم خانه فیلم خارجی ببینم و پیتزا و کوکاکولا سفارش بدهم. بعد این تهاجم فرهنگی را پای شما مینویسم.»
خانمباجی تسلیم شد و در را باز کرد.