سیاوش باقی | آشفتهگی میتوانست یک فیلم بسیار خوب باشد به شرط اینکه فریدون جیرانی آن را نساخته باشد. مشکل فیلم احتمالا خود جیرانی است. به خاطر اینکه انتظار ما از استاد خیلی بالاست. فکر میکنیم بعد از اینهمه سال نقد فیلم و فیلمساختن و پیگیریکردن سینمای جهان، حواسش هست که برای فیلمساختن چه ابزار و متریالی لازم دارد، اما استاد در آشفتهگی در همان تلهای افتاده که سینماگران جوان را ناکار میکند. اینکه مقهور ایده خودت شوی و نتوانی آن را از بیرون ببینی. آشفتهگی چنین فیلمی است. فیلمی که قرار بوده متفاوت و ساختارشکن باشد، اما این ایدهها تنها در استفاده از یک بازیگر در دو نقش و کجگرفتن تمام نماها خلاصه شده. برای فیلمی که نه تعلیق لازم را دارد، نه در جزییات درخشان است و نه بازیهایش گرم از آب درآمده. اینکه بهرام رادان بازیگر شیکی است و با او میشود نماهای قشنگی گرفت را همه میدانند، اما این را هم احتمالا اغلب کارشناسان تأیید میکنند که نمیشود صحنه را به بهرام رادان سپرد و انتظار داشت آن را از آب و گل بیرون بیاورد. او بازیگر متوسطی است و شاید حضور یک رادان در فیلم را بشود کاری کرد، اما دو رادان احتمالا هر کارگردانی را به دردسر میاندازد. این هم از بدبختیهای سینمای ماست که با وجود سالی صد فیلم و بیشتر، نه برای نقش تینیجر ستارههای زیادی دارد، نه برای بازیگر شیک و خوشچهره. پس رادان و فروتن حالا حالاها در بورس خواهند ماند. مهناز افشار هم با آن گریم و کلاهگیس برای ایفای نقش یک فم فتال بیش از اندازه گیج به نظر میرسد و انصافا مهران احمدی در محدود دقایق حضورش بهتر از همه است.
این تصاویر خوشرنگ و این قابهای حرفهای را هر کارگردان دیگری اگر ساخته بود میبایست تحسینش میکردند اما برای جیرانی کم است. فیلم او شاید در چند رشته هم نامزد شود و جایزه بگیرد. در برهوت این جشنواره بعید نیست، اما خودش بهعنوان یک سینمارو حرفهای چقدر حاضر است پای آشفتهگی بایستد؟ و سوال آخر اینکه برای اکران و فروش همین فیلمهاست که سینمای جهان را ممنوع کردهایم؟ بهتر نیست بگذاریم مردم جنس اصلی را ببینند و از ما انتظار ساخت قرمز یا حداقل پارکوی داشته باشند؟