مریم نراقی| بهمنماه 61، اوج فعالیتهای مسلحانه گروهکها، مردمی درگیر تمام تنگیهای حاصل از جنگ، سیل شهدایی که همهروزه از جبههها سرازیر شهرها میشوند. هیچ چیز شرایط عادی ندارد. نظام اما دوست ندارد مردم حس کنند چرخهای مملکت لنگ میزند. باید کاری کرد. کاری کارستان. کارستانی که نشان دهد اوضاع کشور عادی است و زندگی جریان دارد. چنین میشود که برگزاری نخستین دوره جشنواره فیلم فجر در دستور کار قرار میگیرد.
نخستین دوره جشنواره فجر اما اوج تناقض را به تصویر میکشید. در کشوری که یکی از مظاهر انقلابیگریاش در سالهای شورش و انقلاب آتشزدن سینماها بود، در سرزمینی که تا همین دوسال پیش بودن یا نبودن سینما مسأله اصلی بود؛ جشنوارهای تمام سینمایی پا میگرفت. تناقضی که تا همین امروز نیز مانده؛ و با اینکه دیگر حرفی از نبودن سینما در کار نیست، اما سینمای دغدغهمند مستقل هنوز هم تحمل نمیشود.
جشنواره اول البته با اینکه برگزار شد، اما سنگینی تحملناپذیر انتقادات بر گردهاش بود. سیاستگذاران اما راهی برای گریز از انتقادات تندروها یافته بود. برگزاری جشنوارهای تماما مخصوص سینمای آماتور؛ که جوایز تنها برای فیلمهای آماتوری تخصیص مییافت. در این بین البته سینمای حرفهای نیز بود، اما در حاشیه و بهعنوان نمایش جدیدترین تولیدات سینمای ایران- که چه محبوب هم بود و شرکتکنندگان نخستین دوره چه صفهای کیلومتری را شاهد بودند.
راه دیگر برای سبککردن بار انتقادات ایجاد بخشهایی با سروشکل انقلابی بود. بخشهایی مانند چشمانداز سینمای کوبا؛ سینمای ایتالیا از نئورئالیسم تا امروز؛ سرخپوستان و سیاهپوستان در سینما؛ سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی و نمایشهای ویژه- که به شماری از فیلمهای انقلابی نظامی اختصاص داشت.
فارغ از این موضوعات حاشیهای منبعث از شرایط سیاسی کشور؛ اما نگاهی گذرا به اسامی فیلمهای شرکتکننده در بخش حرفهای جشنواره نشان میدهد ما در این سالها چقدر عقب ماندهایم و چگونه سالبهسال از تعداد فیلمهای مهم کاسته شده است.
بله؛ در اوج آشفتگی و بیثباتی کشور، در بخش حرفهای شاهد فیلمهای مهمی چون حاجی واشنگتن زندهیاد علی حاتمی، خط قرمز مسعود کیمیایی، مرگ یزدگرد بهرام بیضایی، اشباح رضا میرلوحی و دادای ایرج قادری بودیم. فیلمهایی که با هر متر و معیاری جزو بهترین فیلمهای سازندگانشان هستند. به اینها باید فیلمهایی چون سفیر فریبرز صالح، آفتابنشینهای مهدی صباغزاده، برنج خونین امیر قویدل، توجیه منوچهر حقانی پرست، جاده محمد علی سجادی، در محاصره اکبر صادقی، دست شیطان حسین زندباف، فرمان کوپال مشکوت، فصل خون حبیب کاووش، مرز جمشید حیدری، از فریاد تا ترور منصور تهرانی، اعدامی محمدباقر خسروی، خانه آقای حقدوست محمود سمیعی، خونبارش امیر قویدل، طلوع انفجار پرویز نوری، کرکسها میمیرند جمشید حیدری، موج طوفان منوچهر احمدی، جنگ اطهر محمدعلی نجفی و سقوط باربد طاهری. فیلمهایی که هنوز هم ماندهاند و سرفصل مهمی را در تاریخ سینما به خود اختصاص دادهاند. موضوعی که با نگاهی دیگر ثابت میکرد سینمای ایران تا حد زیادی توانسته با محدودیتهای دوران جدید کنار آید و چرخ تولید با سرعتی ملموس به حرکت درآید. با اینکه حداقل مهمترین فیلمهای جشنواره یعنی فیلمهای کیمیایی، بیضایی و علی حاتمی هرکدام به دلیلی بعدها نتوانستند مجوز اکران عمومی را به دست آورند، تا این نیز بدل به رویهای شود که نمایش فیلم در جشنواره تضمینی برای اکران عمومی هیچ فیلمی نیست.