شماره ۱۶۱۴ | ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۵ بهمن
صفحه را ببند
دلتنگی برای دیکتاتور؟

رسول بهروش روزنامه‌نگار

هر چقدر بحث در مورد ابعاد فنی کارلوس کی‌روش پیچیده است و حامیان و منتقدان او هرکدام مواضع خاص خودشان را دارند، در مورد جنبه‌های شخصیتی این مربی اختلاف سلیقه چندانی به چشم نمی‌خورد. شاید حتی تندروترین و وفادارترین هواداران سینیور هم تصدیق کنند که او خلق‌وخوی چندان دلنشینی نداشت. بدون هیچ اغراقی لیست کسانی که کی‌روش به‌طور جدی با آنها وارد جنگ شد، از 50نفر هم تجاوز می‌کند. این فهرست از اسطوره‌های فوتبال ایران شروع می‌شود و به دو دبیرکل فدراسیون، دو رئیس مجموعه ورزشی آزادی، انبوهی از اصحاب رسانه، چندین دستیار منتخب خود آقای کی‌روش و حتی عباس آقا، تدارکات تیم‌ملی می‌رسد! سخت است که فرض کنیم در تک‌تک این موارد حق با کی‌روش بوده، همان‌طور که دشوار است بپذیریم در همه جدایی‌های تلخ و پر از مناقشه کی‌روش از تیم‌های قبلی‌اش در سراسر جهان هم فقط خود او حق داشته است. مرور این مسائل نشان می‌دهد سرمربی ایران در هشت‌سال گذشته، کاراکتر چندان منعطف و مهربانی نداشته و شاید یکی از مسائلی که در مهمترین بزنگاه ممکن کمر تیم‌ملی را شکست، همین تندی و تلخی مرد پرتغالی بود. با ویژگی‌های رفتاری که کی‌روش داشت، خیلی‌ها او را یک «دیکتاتور» در دنیای فوتبال می‌دانستند؛ کسی که حتی در آخرین سفر کاری‌اش با تیم‌ملی هم تنها خبرنگاران محرم را دست‌چین کرد و به تعبیر خودش کروکدیل‌ها را دور نگه داشت! حالا او رفته است و شاید کوچ یک دیکتاتور در نگاه اول خبر خوبی برای منتقدانش باشد، اما هنوز یک هفته از پایان کار مربی پرتغالی نگذشته که فوتبال ملی ایران گرفتار آفتی دیگر شده است. اگر فقط یک موقعیت وجود داشته باشد که در آن دل آدم برای دیکتاتورها تنگ شود، این موقعیت هرج‌ومرج و آنارشیسم است؛ یعنی دقیقا همان چیزی که طی یک هفته اخیر در فضای فوتبال ایران دیده‌ایم. هنوز سایه کی‌روش دور نشده، چنان بلبشویی راه افتاده که بیا و ببین.

از مجادله تند مایلی‌کهن و قلعه‌نوعی و نیز حمله عجیب تاج به حاج‌رضایی و سایر کارشناسان که بگذریم، معلوم نیست جنبش نصفه‌ونیمه «بازگشت به مربی ایرانی» را باید کجای دلمان بگذاریم؟ حسین‌خان کلانی که همین الان مشاور کرانچار در تیم‌ملی امید است، رسما پنبه همه مربیان خارجی را زده، حاجی مایلی بعد از به خاک‌افتادن کی‌روش سراغ سرمربی پرسپولیس رفته و گفته: «خودمان برانکو را بزرگ کردیم» و البته جناب یحیی گل‌محمدی هم پیشنهاد کرده در این شرایط سخت اقتصادی نوبت هدایت تیم‌ملی را به مربیان ایرانی بدهیم! ایشان البته گزینه خاصی معرفی نکرده، اما با توجه به امتحان بدی که امثال دایی و قلعه‌نوعی و قطبی پس داده‌اند، این‌طور به نظر می‌رسد که آقا یحیی دارد آدرس خودش را به مسئولان می‌دهد. کسی چه می‌داند؛ شاید گل‌محمدی گمان کرده صدرنشینی نیم‌فصل با پدیده یا یکی، دو قهرمانی جام حذفی کافی است که قبای سرمربیگری تیم‌ملی را برای تن او بدوزند. لابد استاد از یاد برده که زمان حضورش در پرسپولیس چطور از پس مدیریت‌کردن داستان مهدی مهدوی‌کیا برنیامد و در آن فینال تلخ‌تر از زهر، یکی از بدترین روزهای فوتبال ایران را ساخت. حالا با این جنم و جبروت، لابد باید تیم‌ملی ممکلت را هم دودستی تقدیم یکی مثل او کنند.
کاش در حوزه فرهنگی و مدیریت سیستماتیک، آن‌قدر بالغ بودیم که خالی‌شدن یک صندلی این‌طور تن و بدن‌مان را نلرزاند. کاش یک‌نفر در وزارت ورزش هر نوع توییت‌کردن را برای افراد غیرمسئول ممنوع می‌کرد، کاش آدم‌های متوسط این فوتبال خودشان را در قواره سرمربیگری تیم‌ملی نمی‌دیدند و کاش دوستان طوری به جان هم نمی‌افتادند که انگار آخرالزمان شده است. با یک خروار ادعای تمدن و تاریخ و 20‌سال بعد از حرفه‌ای‌شدن این فوتبال، بیایید دست‌کم آن‌قدر خویشتندار باشیم که روشن شود بدون دیکتاتور هم می‌توانیم نفس بکشیم؛ واقعا می‌شود؟

 

دیدگاه‌های دیگران

ث
ث |
مخالف 0 - 0 موافق
نتیجه نابسامانی های داخلی سود 8 ساله کی روش بود که میلیونها دلار به جیب زد و رفت ونتیجه ؟ دفاع مستحکم ! که البته در یک مسابقه واقعی براحتی فروریخت حالا برگشتیم سر خط

تعداد بازدید :  294