دکتر علیاصغر پیوندی رئیس جمعیت هلالاحمر
سفر دو روزه به سرزمین سیستانوبلوچستان با یک فیلم سینمایی تمام شد: ماجرای نیمروز۲؛ رد خون.
جشنواره فیلم فجر در زاهدان با حضور سینما هلال در این شهر رونقی بسیار داشت. در فرصت شبانهای که تا پرواز به سوی تهران وجود داشت، کاری بهتر و مفیدتر از حضور در این جشنواره فرهنگی آن هم در محیطی متعلق به جمعیت هلالاحمر نمیشد انجام داد.
فیلم جدید محمدحسین مهدویان همانند اثر قبلیاش ناگفتههای بسیاری در خود پنهان داشت. همچون فیلم قبلی، بازسازی صحنههای قدیمی واقعا تکاندهنده بود و سهم بسیاری را در واقعی و موجهبودن فیلم ایفا میکرد. بازیهای تاثیرگذار، موضوع جذاب و داستانی پر از تعلیق و کشش داشت، اما ورای همه اینها آنچه مرا مبهوت خود کرد، روایت زیرپوستی و ناخودآگاهی از حضور نهضت هلالاحمر در جنگ ایران و عراق بود. آمبولانسها، پزشکان، مراکز توانبخشی و آرم سرخ هلال در جایجای فیلم ردی خونرنگ از خود برجای گذاشته بود که هر کدام را که دنبال میکردی به سرزمینی میرسیدی پر از رازهای مگو، حرفهای نگفته و روایتهای نشنیده. سر در اداره اسرا و مفقودین جمعیت هلالاحمر در میانه چنین فیلم پر زدوخوردی، خودش به اندازه یک فیلم مجزا حرف برای گفتن دارد. همین یک ماه پیش بود که بهجت افراز، رئیس دوران جنگ همین اداره را در سن ۸۵ سالگی از دست دادیم. زنی با 40هزار فرزند که اسرای جنگ در عراق را به خانوادههایشان در ایران وصل میکرد و حرفهای شنیدنی بسیاری در سینه داشت. پروندههای خاکخورده این اداره را هنوز که ورق بزنی هزاران سوژه دارد برای ساختن فیلم، برای نوشتن داستان و برای روایت تاریخ جنگ.
به راستی در طول سالیان دراز پس از جنگ، تا چه اندازه توانستهایم این نقش اساسی را در قالب کلمات و تصاویر برای آیندگان به ثبت برسانیم؟
پایان این فیلم دیدنی و پرواز از درون جشنواره فیلم فجر در زاهدان به سوی تهران بزرگ با حسرتی عمیق به انتها رسید: گرچه امیدها برای جبران باقی است، اما باید قبول کنیم که ما در همه این سالیان گذشته برای ثبت بزرگی کار امدادگرانمان در جنگ هشت ساله و پس از آن کمکاری کردهایم. ثبت رد خونرنگ هلال در این دفاع مقدس همتی بزرگ از سوی ما میخواهد و دستِ درازِ یاری از سوی هنرمندان و اهالی فرهنگ و رسانه. برای آغاز این راه پرفرازونشیب نخستین گام را چه کسی برمیدارد؟