شماره ۱۶۱۶ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۷ بهمن
صفحه را ببند
توهمی به نام اکثریت

مجتبی پارسا روزنامه‌نگار

شریک‌کردن مردم و افکار عمومی یک جامعه در تصمیم‌گیری‌های یک کشور اساسی‌ترین سنگ محک برای سنجش وجود یا فقدان دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی مدرن در آن جامعه است. می‌توان کشور را به یک خانه، جامعه را به یک خانواده، حاکمیت را به پدر و مادر و درنهایت مردم را به فرزندان این خانواده تشبیه کرد. حالا می‌توانیم خیلی ساده بپرسیم که چه می‌شود- یا چه باید بشود- که پدر و مادر در تصمیم‌گیری‌هایشان برای خانه، نظر و خواست فرزندان را درنظر بگیرند؟
فرض ما بر این است که فرزندان خانواده، دارای بلوغ فکری هستند؛ نه افرادی نابالغ و مهجور. وقتی پدر و مادر، فرزندان را در تصمیم‌گیری‌های خانه و خانواده دخیل می‌کنند: 1- فرزندانشان را دوست دارند «و» 2- با فرزندانشان صادق هستند و اعتماد متقابل میان هردوطرف وجود دارد «و» 3- فرزندان را به‌عنوان افراد بالغ می‌پذیرند «و» 4- به دموکراسی معتقد هستند؛ به عبارت دیگر، تفکر خود را بالاتر و موجه‌تر از رأی و تفکر فرزندان نمی‌دانند. یعنی باور دارند که تفکر و نظر یک جمع، از تفکر یک یا دو فرد، کامل‌تر و عقلایی‌تر خواهد بود. با مصلحت‌هایی که برای فرزندان مفهوم نیست و بدون توجیه کردن فرزندان، نظرات آنها را نادیده نمی‌گیرند.
یعنی حتی اگر مصلحتی را (نه سلیقه شخصی) مدنظر دارند که نتیجه آن خلاف خواست فرزندان است، آن مصالح را به همراه دلایلشان هم به اشتراک و رأی‌گیری می‌گذارند و درنهایت اگر اکثریت اعضای خانواده موافق بودند، فرد یا افراد اقلیت را قانع می‌کنند. به‌طور مثال اگر قرار باشد مسافرتی بروند و بر سر مقصد اختلاف‌نظر وجود داشته باشد؛ همگی دلیل می‌آورند و مقصدی را برمی‌گزینند که اول، تا جای امکان به همه خوش بگذرد و اگر این امکان وجود نداشت، به کسی بد نگذرد و حقوق کسی ضایع نشود و دوم، دلایل منطقی خود را برای مخالفت بیان می‌کنند (دلایلی مثل بالابودن هزینه مسافرت برای یک مقصد خاص؛ یا خطرناک‌بودن مسیر؛ یا...)
نکته بسیارمهمی که باید به آن توجه کرد، این است که میان همه شروط فوق، حرف عطف یا «و» وجود دارد. یعنی همه این شرایط در کنار هم باید وجود داشته باشند.
اما چه می‌شود که پدر و مادر، به نظر فرزندانشان بی‌توجهی می‌کنند؟ پاسخ ساده است؛ درشرایطی دقیقا برعکس همه شروط فوق، با این تفاوت که میان آنها، حرف فصل یا همان «یا» وجود دارد؛ یعنی تنها یکی از این شرایط کافی است تا رأی فرزندان نادیده گرفته شود؛ یعنی 1- پدر و مادر- بنا به هر دلیلی- فرزندانشان را دوست نداشته باشند؛ «یا» 2- صداقت و اعتماد میان والدین و فرزندان وجود نداشته باشد؛ «یا» 3- پدر و مادر فرزندان بالغشان را به‌عنوان افراد بالغ و عاقل قبول نداشته باشند؛ «یا» 4- پدر و مادر، تفکر خودشان را از تفکر چندین فرزند بالغ و عاقل، ارجح بدانند بنا بر مصلحت‌هایی نظر خود را ارجح بدانند.
توجه به این نکته نیز ضروری می‌نماید که گاهی در این موارد، برحسب اتفاق ممکن است خواسته فرزندان، منطبق و یکسان با خواسته والدین شود؛ اما این به معنای توجه به تصمیم فرزندان و رأی اکثریت نیست و نباید این موارد را به حساب دموکراسی یا توجه به رأی اکثریت به شمار آورد.


تعداد بازدید :  271