در صحنهای از فیلم «سخنرانی پادشاه» ساخته تام هوپر، جرج ششم، پادشاه انگلستان در کاخ باکینگهام مشغول گوشدادن به سخنرانی آدولف هیتلر از رادیو است. در این هنگام دختر کوچک او با اشاره به رادیو میپرسد: «پدر، او چه میگوید؟» و جرج ششم که دچار لکنت زبان مادرزادی است و اکنون محو بیان حماسی هیتلر شده با لحنی مملو از حسرت پاسخ میدهد: «نمیدانم، ولی هرچه هست، خیلی خوب دارد آن را میگوید»! دختربچهای که در فیلم این سوال را از پادشاه میپرسد، ایفاگر نقش الیزابت دوم، بزرگترین دختر جرج ششم است که در عالم واقع و 67سال پیش در چنین روزی، برابر 6 فوریه 1952 میلادی، در پی مرگ پدر به سلطنت انگلستان رسید و البته که تاکنون نیز مقام خود را ترک نکرده است.
معاوضه سلطنت انگلستان با عشق
جرج ششم را باید ازجمله پادشاهان اتفاقی تاریخ جهان بهشمار آورد، چه آنکه اگر برادر بزرگترش ادوارد مقام سلطنت را با عشق یک زن معاوضه نمیکرد، جرج ششم احتمالا تا آخر عمر با لقب دوک یورک زندگی میکرد و دخترش الیزابت نیز هرگز به سلطنت نمیرسید. بعد از مرگ جرج پنجم، پسر بزرگ او با عنوان ادوارد هشتم بر تخت پادشاهی بریتانیا تکیه زد، اما خواست او برای ازدواج با زنی آمریکایی که تا آن روز دو بار طلاق گرفته بود، خاندان سلطنتی را دچار چنددستگی کرد و نهایتا ادوارد هشتم که به هیچعنوان نمیخواست در تصمیم خود برای ازدواج با زن مورد علاقهاش تجدید نظر کند، عطای سلطنت را به لقایش بخشید و برادر کوچکترش جرج جای او تاج پادشاهی را بر سر گذاشت. بله خب، آن روزها مثل این روزها نبود که شاهزادههای خاندان سلطنتی خیلی راحت با هنرپیشههای مطلقه آمریکایی ازدواج کنند و آب هم از آب تکان نخورد!
شاه سهلگیر، نخستوزیر سختگیر
جرج ششم هرچند در قضیه تکیهزدن بر سریر پادشاهی خوششانس بود، اما سویه بد ماجرا برای او این بود که در دوران بدی این اتفاق برایش افتاد. سه سال بعد از این ماجرا، جنگ جهانی دوم رسما کلید خورد و انگلستان وارد یکی از خونبارترین دوران حیات خود شد. جرج ششم مخالف تحریک آدولف هیتلر بود و ترجیح میداد اگر آلمان در رعایت برخی مفاد معاهده ورسای سستی به خرج میدهد آن را جدی نگیرد، اما با تکیهزدن وینستون چرچیل بر مسند نخستوزیری انگلستان و سیاست غیر قابل انعطاف او در برابر آلمان، تقابل لندن و برلین خیلی زودتر از آنچه تصور میرفت، آغاز شد. در طول جنگ جهانی دوم، جرج ششم بر خلاف دیگر پادشاهان انگلستان که در دوران جنگ در مناطق امن سنگر میگرفتند، لندن را ترک نکرد و با سرکشی مداوم به مناطق بمبارانشده توانست محبوبیت خود را تا حد زیادی بهبود ببخشد، هرچند که عصبیت مداوم او و افراط در مصرف سیگار نهایتا سرطان ریه و مرگ در جوانی را برایش به ارمغان آورد.